۱۳۹۲ تیر ۵, چهارشنبه

چه ها که نکردم



 
دروغ چرا؟
دیگه داره تنهایی حسابی به چشم می‌آد
یعنی می‌شه هفته به هفته عبور کنه و آدم دلش نخواد از خونه پا بیرون بذاره
حتا دلش نخواد برگرده چلک
دلش نخواد تلفن جواب بده و وبلاگ بنویسه و ...... فقط دلش بخواد یک روز چشم باز نکنه برای ابد
خب دست خودم نیست، کاری نمونده که نکرده باشم و نمی‌دونم باقی این توقف را به چه حالی سپری کنم؟
چرا یه کارهایی نکردم، به ماه نرفتم مثل خانم انصاری ، از نیاگارا شیرجه نزدم و چپق مقدس هم از دست شیخ کبیر، الدون خوان و شیخ کارلوس نگرفتم، اسید هم نزدم و ...... اوه کلی کار
و از همه مهمتر هرگز مزه‌ی همسری و زیر سقف یکی دیگه زندگی کردن

ازش خرجی گرفتن 
و.... انواع اقلام همسری را هم تجربه نکردم که از شانس بد
ما عهده دار هزینه و زندگی شوهرمون هم بودیم و آخرش هم هیچی
آره یه کارهایی هست که نکردم و امید هم به انجامش نیست و  به گروه خونیم نمی‌خورده،  که نکردم
گرنه کسی که نصف شب می‌ره قبرستون و تا صبح به انتظار بنشینه که یه چیز عجیب ببینه، شک نکن اگر مهوس می‌بود از اون‌ اقلام بالا هم نگذشته بود

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...