یک چیز خیلی مهم هم هست که هیچ گاه تجربه نشده و میدونم وقت مرگ یادم هست
هیچگاه نفر اول زندگی، قلب، روان کسی نبودم مگر، دوشیزه شانتال
و از این چنی خستهام که رتبهی اول مادری، فرزندی، خواهری، همسری باشی و خودت هنوز هیچی نباشی
نشدم چون برای همه احترام قائل بودم و همه را دوست داشتم جز خودم
و این شانتال که میتونم قسم بخورم تنها موجودیست که تا وقت پیریش هم اگر عمرم به دنیا باشه، تنها موچودیست که من همیشه براش نفر اول بودم
طفلی نه اذیتم میکنه و نه مثل بچهی خودم دائم طلب ارث دنیا رو داره
جز خوشحالی من هم در جهان دغدغهای نداره
این هم از عاقبت کوچکترین دختر پدر عمران و آبادی فلان جا
که اگر اون همه توجه را به جای تفرش به بچههاش میداد همه اینطور تنها و بیکس با عزرائیل تخته نرد نمیزدیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر