۱۳۹۲ تیر ۶, پنجشنبه

هفتم تیر نکبتی







هر سال از یک هفته مونده به امروز پریشان حالم تا  تاریخ بعد
هفتم تیر همان روز سیاهی‌ست که تا ابدیت در تقویمم به سیاهی نشست
روزی که شما بی فکر به دو بچه‌ی  هنوز کوچک و محتاج شما، بار سفر  بستی و جهان را ترک گفتی
و من‌که هنوز بعد از هزار سال دلم می‌خواهد دنیا را بشکافم و بدرم که چرا با این همه فاصله من هستم و تو نه
مهری که به مردمت دادی را به بچه‌های کوچک خودت دادی و رفتی؟
وقت حیاتت هم که، 
سایه‌ای بیش نبودی بر سر ما و عشقت ، مردم و شهرت بود 

  هنوز پاورچین پاورچین رد سایه‌های قدم‌های تو را از زمین می‌چینم
سنجاق می‌زنم و بر قلب می‌فشرم که نیستی
بی تو قد کشیدم و دنیا را همه سیاهی یافتم
بی‌پناهی و درد، بی‌کسی و زجر
درک همیشگی نبودنت ریسمانی شد برجانم و به زمینم دوخت
نفسم بند می‌آید و هر چه ستم ، از نبود تو می‌بینم
پدر خوبم هنوز جای تو در خانه‌‌مان خالی‌ست
تو رفتی و عشق رفت و امید
من ماندم و حسرت و درد
بی تو زیستن



 
 




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...