تو
یا نه
ببخشید، از اول
شما میتونی تا ابد بشینی اون بالا و هی بگی باش و تند تند بشه تا تهش بره و برای شما مزهاش تموم بشه
بری دنبال خلقت بعدی
اما من یکی از همونا که یه روز که نه خیلی سر کیف بودی و نه همچین بیحوصله
یه تیکه از گل گوشه اتاق کندی و انداختی روی میز کارت و بر حسب طرح مهندسی شدهی خودت، گفتی باش و مام شدیم و اوه ه ه خودت فقط مگه بدونی چند میلیارد؟ میلیون؟ هزار؟ سال پیش تا حالا چند میلیارد؟ میلیون؟ هزار؟ خلقت بعدی داشتی و پاک حساب از دستت در رفت که بنا بود، چی به سر کی بیاد
از همین روی که من درک میکنم این شوق بی پیر خلقت چه جور ... است و وقتی به جون خالق میافته
دیگه نه خواب داره نه خوراک تا تجسمش عینیت یافته برابر چشمش حاضر بشه
و بعد
خالق میتونه، مخلوق اتمام یافته رو بندازه گوشه اتاق و
بعدی
میشه یه خورده به خودت فشار بیاری ببینی دقیقا چه برنامهای برای من داشتی از اول؟
بابا ما افتادیم وسط یه خروار سناریوی بی ربط و بدترکیب
بسه دیگه
خداییت رو شکر
ببین نقشه چی بود بلکه به سبک ایوب خودم کمکت هم کردم و تازه شکر هم گفتم؟
بلکه زودتر این چرخهی پیاپی حکمت و دلیل و ..... نمیدنم چی شما بند بیاد و بزاره ما این مابقی عمر لبی به خنده باز کنیم
اندکی ناز و گاه نیاز کنیم؟
ها؟
چه بدی داشت؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر