خوشبختی یعنی
لحظهای هست که هر ثانیه از شبانهروز بهیادش میافتم قند در دلم آب میشه .
همهی دویدن ها و جستجوی یک عمر خدا و زندگی، فقط دلیلی برای رسیدن به مفهوم خوشبختی بوده.
خوشبختی یعنی
اون لحظهای که دست راستم سر میخوره زیر بالشت و دست چپ گوشهی لحاف را زیر چانه جمع میکنه و با اولین پلک زدن بهخواب میرم.
نه فکر چک، عشق در رفته، نرفته، نیومده، جامونده، نه نقشهای برای فردا، نه پسفردا...
خواب من رو به اعماق هیچستان میبره، چنانکه توگویی هرگز در این جهان نزیستم ام. آرامش محض. این خود خوشبختی است.