تا حالا شده دلت بخواد چیزی بگی ولی پیداش نکنی ؟
یعنی گم که نشده، طول موجم دری وری شده
فکر کنم هنگ کرده باشم ؟
چرا که نه ؟
چرا که نه ؟
نمی دونم شاید هم واقعا حرفی برای گفتن نباشه و فقط من میل گفتن دارم ؟
مثل مواقعی که باید چیزی بگی ولی حرفی برای گفتن نداری
یا نباید بگی، عوضش یه عالمه حرف های گفتنی داری
بقول روباهه : همیشه یه پای بساط , لنگه !
شاید ذهنم طبق عادت می خواد وراجی کنه، اما
دیگری من به سکوت یا شناوری در خلاء احتیاج داره ؟
بدبختی !
خودمون رو هم نمی شناسیم، دنبال معنای بودن می گردیم
خودمون رو هم نمی شناسیم، دنبال معنای بودن می گردیم
تو كه گفتي . اينم اضافه كن
پاسخحذفوقتايي هست كه حرف زياد داري كه بگي . اما جرات نداري زبون باز كني .
مثل پهلوي خودت