۱۳۹۰ اسفند ۱۰, چهارشنبه

بیچاره منه قورباغه

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی نفس کش
دارم خفه می‌شم
اتاق تنگ و جهان تنگ و حوصله‌ام تنگ
یه حال بدی دارم که نمی‌دونم چه رنگیه؟
چه بویی داره؟
چه شکلیه؟ و اینا
از همون حالایی که بغض خفتت کرده و نه بیرون می‌ریزه و نه فرو می‌ره
مات چشمم به پنجره و قدم‌های گمشده‌ام آواره
هی تند و تند روز می‌شه و شب می‌شه
هیچ برنامه‌ای ندارم، حوصله انجام هیچ کاری هم نیست
یعنی دل و دمقی در کار نیست
ما همون قورباغه‌ای هستیم که سال‌هاست گذاشتنش سر اجاق و نموره نموره گرم شده ولی هنوز آب جوش نیومده
که بپزیم و خلاص بشیم
فلج و مات و ورم کرده افتادیم یه گوشه‌ی دیگه
کاش یهو می‌اندختن‌مون تو دیگ جوش که با جستی می‌پریدیم بیرون
ولی از جایی که اولش سرد بود و مام سرد از یه نموره گرمای زیر دیگ هم‌چین بدمون هم نمی‌اومد
حالا که داغ شده، قدرت فرار نداریم
جهان بیرون از دیگ هم از یاد بردیم
باور کردیم دنیا همین دیگ است و بس
منتظریم جوش بیاد و داستان تموم بشه و از جایی که امید هم نداریم
به این زودی ها دیگ به نقطه‌ی جوش برسه
داریم با این دیواره‌ی بلند دیگ مسی نگاه می‌کنیم که ببینیم 
بعد چی؟
قراره یه قورباغه‌ی دیگه هم بندازن توی آب؟
اینم اسباب امید نیست
چون اگه بنا بود یکی دیگه هم بیاد
باید همون اول می‌اومد که هنوز آب سرد بود
حالا بیاد هم به جستی پریده بیرون 
در نتیجه امید به هیچ .................................................................. نیست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...