۱۳۹۰ بهمن ۱۲, چهارشنبه

باز باران با ترانه


دوباره عاشق پنجره‌ها شدم
باران و بخار روی شیشه و چراغ‌های روشن مغازه‌ها از صبح
البته در این هوای بارانی موسیقی هم بی‌تاثیر نیست
حیف ما که برفی ندیدیم بزنیم به جاده
بارون هم فقط یا پشت شیشه دوست داشتنی‌ست
یا قدم زدنی دو نفره
که  مقدور نیست
ای خدا تو کجا نشستی که من پیش روت نیستم؟
یا از خجالت به روی خودت نمی‌آری منو می‌بینی؟
خدا هم بود خدای قدیما
تا صداش می‌زدیم فوری می‌گفت: جونم



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...