بعد از هزاران جمعه، امروز برنامه و سنتی نداشتم
پریایی نبود و مراسم ناهار جمعه و فیلم دیدن بعد از ظهر و ............. همه از دستم ریخت
نمیدونستم باید چهکار کنم؟
مثل اوایل ازدواج که نمیدونستم و اهلی شدم
بعد از متارکه هم نمیدونستم چه کنم و باز اهلی شدم
برای مادر مجرد خوب و گلباقالی بودن هم نمیدونستم
و زوری و با توسری یاد گرفتم
یاد گرفتم در فرهنگ طبیعت مادر جانپناه از تمام بلایاست
خودش دیگه بیمعناست و حقی به زندگی نداره
حالا نهکه بگی از اول این مدلی شدم
اونم باز اهلی شده بودم
حالام باز یهجا گیر کردم که نمیدونم اونور پل چیه؟
بلدش بودم، از یادم رفته
دوباره باید شهرزادی نو تعریف کنم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر