اگه خیلی خوششانس باشیم، یک اسمهایی ... شاید هم نه
تنها یک اسم از زندگیت عبور میکنه که تا ابدیت رد پاش نورانی و پرانرژی در وجود آدم میمونه
بعد از هزار سال هم که دربارهشون میشنوی
دلت خالی میشه، میریزه.
قلبت تند تند توی سینه میکوبه
چنان که تو گویی هماینک در مرکز ماوقعه هستید
گاهی یادم میره چنین اسمی در زندگیم هست ،
یهو یه چی میشه
اون اسم رمز پر انرژی یادآوری میشه
اخباری، سلام رساندنی چیزهای خیلی خیلی ساده
که همگی عطر او را با خودش داره
و تو از اعماق وجودت از اون اسم سرشار میشی
اونموقعست که فقط میشه گفت:
همون بهتر که جدا شدیم، شاید تا حالا این اسم شب باطل هم شده بود
و چون این لذت گاهبه گاه را دوست دارم، ترجیح می دم همینطوری هر از چندی اینطور به هیجان بیام
تا آینکه آخر راه با خودم تکرار کنم:
همهاش قصهای بیش نبود
عشق
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر