امروز یکی از اون روزهای سلطنت است
سلطنت او در من
او در تو
او در جهان
یک روز ابری پاییزی که درش آدم از نو زاده میشه
نم نم بارون و عطر گلهای رز باران خورده
عطر نمخوردگی خاک
عطر خوش زندگی
و اگر تو بلد نباشی یه این شادمانی دل بسپاری
سهم خودت از کفت رفته
و اگر تو نتوانی در این روز بر تخت پادشاهی جلوس کنی، از کوتاهی و
نبود ایمان خودت برخاسته
و تو که هر لحظهی این پادشاهی را به ذهن و به مفت میفروشی
بیا سلطنت کنیم
بیا و تاج بر سر نهیم
بیا و شادمانه فریاد زنیم
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی زندگی
حرف نداری
نامه ای از طرف قاسم: قربانت گردم حالا که بسلامتی و میمنت بر تخت شاهی جلوس فرمودین و تاج شاهی بر سر نهادین! خرده الطفاتی فرموده و گوشه چشمی هم به رعیت خویش قاسم بفرمایین و بلطف همه این سالها همراهیتان در جنگ های کازرون و ممسنی به ایشان پست و مقامی در خور در این بارگاه جلاله عنایت فرمایین- که دعای خیراین بنده حقیرهمواره پشت و پناه این سلطنت باد.
پاسخحذف***در همین حین پشت در کاخ قاسم هم ولایتی هاش رو حمع کرده -در حال شعار دادن: جاوید شاه شهرزاد! مرگ بر ضد ولایت شهرزاد!
همشهری: قربان ملاحظه می فرمایین ! اینا خیلی بی جنبه و لوس هستند- تا تقی به توقی می خوره جمع میشن در خونه آدم به چابلوسی و خود شیرینی! اصلا نفهمیدن این تاج گذاری شما معنویه و روحانی نه مادی! اه اه اینقده از این بیسوادایی مثل قاسم و هم ولایتی هاش بدم میآد! البته بنده هم راه محافطه کاری در پیش می گیرم و به شما این روز فرخنده تاج گذاری را تبریک می گویم (ضرر که نداره شاید هم چیزی در این میون به من رسید! آدم که پشته دستشو بو نکرده!) جمعه تون به خوشی و سلامتی!
قاسم هم که فطرتا پذیرفته،
پاسخحذفبنا نیست هیچ وقت شاد بشه.
چون خبر نداره مملکت داره و وقت نه