۱۳۸۵ مرداد ۲۰, جمعه

راز بقا



از وقتی خودم را شناختم و یادم میاد , فقط یک هدف وجود داشت پیروی از جماعتی که جهانم را ساخته بودند
اما هیچ کدام از خود نمی پرسیدند که آیا این برنامه خودشان است یا , برنامه ای که دیگران در دورترین خاطرات زمین ترسیم کردند
شاید اگر بگردیم روی نقوش غارنشینی هم این الگو پیدا بشه
اکثرا معتقدیم این همان کار یا زندگی که می خواستند نبود , باز جای شکرش باقی است می دانند چه می خواستند
چر کاری که می خواستند را نمی کنند ؟
چون دیگران هم این کار را نکرده اند
هیچ تضمینی برای اینکه هر یک از ما تا ساعتی دیگر زنده باشیم وجود ندارد
بلند شو و کارت را بکن , زمان بزرگترین جبرهاست
به آینده دل نبند که ما از لحظه ای دیگه خبر نداریم
وقت زندگی حالاست
کفش ها رو درآر و خیسی چمن میدون شهر را حس کن
بگذار اونهم به تو بگه : هستم
به قول استاد :« كودكان احساس , جاي بازي اينجاست »ا
متاسفم ولی باید یاد بگیری همیشه بگویی آری تا همه تو را دوست داشته باشند . این تنها رمز بقای ما میان آدم هاست . نظر و فکر دیگران از احساس ما مهم تر هستند








هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...