۱۳۸۷ فروردین ۱۶, جمعه

گلهای کاغذی

از خداحافظی وقت رفتن مهمون گرفته تا احوال‌پرسی سر گذری ما ملت همه در نوع خود تراپیست و بی‌نظیر
مهم نیست طرف مش سیف‌الله بقال محله است یاآقای پاکی و راننده تاکسی
هر جا می‌رسن این سفره‌های دلشون پهن می‌شه و این می‌شه کمتر از اقوام اجنبی دچار تورم حلقوم یا گرفتار حناق می‌شیم
اما با ورود این تکنوآلرژی و انواع بدبختی دیگه کسی وقت نداره برای یک احوال پرسی ساده ساعت‌ها وقت تلف کنه نوعی روان پریش داره بین همه رخنه می‌کنه. باور نداری؟
اولیش من
من حتی دیگه اینجا با شماها هم حرفم نمیاد
من اصلا از صبح که چشم باز می‌کنم از آینه رو برمی‌گردونم و با خودم قهرم تا شب که دیگه آرزوی ... می‌کنم.باز قدیم‌ها می‌شد یه نیمچه تراپی اینجا کرد و گپی دوستانه داشت
از همه چیزهای لحظه به لحظه و تکراری حتی از بیدار شدن صبح‌ها و وقت خواب شب‌ها هم که از سر تکلیفه خسته شدم
یادش بخیر زمانی که نوک دماغم آسمون رو می‌سایید و وردم این بود
در من بشارتی هست، در عجبم از این خلق که بی این بشارت شادند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...