۱۳۹۳ شهریور ۱۷, دوشنبه

از فرجاد تا دل‌آرام




ما یه آشنایی داشتیم به نام فرجاد
تک پسر خاندان پدری‌ش بود، بعد از چندین دختر
پدر دل خوش به فرجاد خان
می‌رفت و می‌اومد به خودش می‌بالید و به گوش ولد می‌خواند:
پسرم
شاه پسرم
غیرت خانواده‌ا بعد از من
شجاع و دلیر بعد از من
یل خونه‌ام
پهلون زندگی‌ام
در حالی‌که فرجاد آرزوی نداشت جز دل آرام شدن
خب این پسرم، غیورم، رشیدم و ..... و اینا به کار کی می‌آد؟
یک پسر حقیقی؟
تا وقتی پدر زنده بود وظیفه داشت آرزوهای پدر رو یدک بکشه
و القابی رو یدک بکشه که جامعه و خانواده‌ی بارش کرده بود و خیلی طبیعی‌ست که
فرجاد با خودش در ستیز بود که چرا نمی‌تونه هیچ یک از آرزوهای خاندان گرام رو جامه‌ی عمل بپوشونه؟
چرا غیرت مردانه و خشانت و ..... دیگر مردان درش نیست
فرجاد سال‌ها مشاوره‌ی پزشکی می‌کرد
و پدر که مرغ‌ش یک‌پا داشت
این هویت کاذبی که دیگران برای یل خاندان رقم زده بودند
باعث درد و رنج‌ش روز به روز بیشتر فرجاد و تنفرش از پدر می‌شد
بالاخره حضرت پدر روزی چشم بست و دگر باز نکرد
فرجاد ارث پسری گرفت و بعد شد دل‌آرام خانم
الان هم ازدواج کرده و یلی همسرش شده
این هویت فرجاد، همان هویتی‌ست که تقریبن همگی یدک می‌کشیم
ربطی به خرد ایزدی و ..... اینام نداره
توهمات ذهنی جامعه است
نه حقیقت دل آرام
من که آرزوی جز شدن آن‌چه که در حقیقت بودم و نذاشتن ندارم
البته مشکل جنسیتی ندارم
اما همیشه پیش از این‌که زنی خالی باشم،
دختر پدرم بودم با تمام القاب و مزایایی که من رو از رسیدن و شناخت خود واقعی‌م دور می‌ساخت
این کل ماجرای ماست بر زمین که اساتید سعی بر حل اون دارن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...