۱۳۸۵ آذر ۱۲, یکشنبه

کتاب خسته کننده


دوران نامزدی
عزیزم احساس می‌کنم سال‌هاست تو رو می‌شناسم. مطمئنم تا آخر عمر کنار تو خوشبختم

هفته اول ازدواج

مرد از توی راه پله بوی قورمه سبزی که غذای محبوب اوست را پی می‌گیره تا به پشت در می‌رسه. تمام علائقش پشت در منتظر ایستادند. با ورودش چنان هیجانزده می‌شه که تا مرحله ذوق مرگ می‌رسه
گل مریم، پیرهن آبی، خورشت قورمه سبزی، عطر دیور و.... الی آخر
وقتی رفقا از او می‌پرسند زندگی چطوره ؟
لبخندی میزنه و نمره بیست میده
بهتر از این نمی‌شه ! فکرکن میرسی پشت دری که به باغ بهشت باز می‌شه

ماه ششم ورودی ساختمان

وای باز قورمه سبزی، پیرهن آبی ، گل مریم ، قبض آب و برق . مهمونی خونه اعظم خانم... و الی آخر
فقط باید به شدت مواظب باشی اشتباه دنبال بوی آبگوشت همسایه سر از خونه بغلی در نیاره
باید کتابی بود که هر روز برگی تازه از آن خوانده شود. نه تنها برای جماعت نثوان که ذکور هم از این قاعده خارج نیستند

لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...