۱۳۸۵ آذر ۲۷, دوشنبه

شکر

خیلی دیر وقته شاید.
 اما یه جور شوقی زیر پوستم هست که نمی‌ذاره ساکت بمونم.
 من‌هم که مثل همیشه هم صحبتم شمایید اومدم بگم
خدایا شکرت
شکر به‌خاطره داده و نداده‌ات که یقین خیر و صلاح بوده
شکر که مایای منو از رنگ ماه ، مهتابی گرفتی و شریک زیبایی های زیر پوستی زندگی و هستی‌‌ام قراردادی
بعضی وقت‌ها منتظر یک چیز نیستی ولی میاد
وقتی که منتظری، اصلا هیچ‌ کس نمیاد
چه خوب وقتی که اونی که باید به موقع بیاد؟
از بخت یاری ماست شاید، آنچه که می‌خواهیم . یا به‌دست نمی‌آید. یا از دست می‌گریزد؟
پادشاه عالم. این پیروز منم که سرورم تنها تویی و رائیت تنها توام

۲ نظر:

  1. ایکاش که جای آرمیدن بودی
    یا این ره دور را رسیدن بودی
    کاش از پس صد هزار سال از دل خاک
    چون سبزه امید بر دمیدن بودی

    پاسخحذف
  2. کاش و ماش نداریم. در این جهان همان‌قدر نون می‌خوری که پول میدی
    اگه با دنیا قهر کردی و هیچ کجا آرومت نمی‌گیره، برای باور این کاش‌های منفی است
    برآنچه که دلخواه من است ، حمله نمی‌برم
    خود را به تمام برآن می‌افکنم
    شاید که توانی باشد برخواستنم

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...