۱۳۸۵ آذر ۱۶, پنجشنبه

ببین منو

دلم گرفته است. 
دلم سخت و عجیب گرفته است.
 پنداری چیزی مسیر بغض را سد کرده و بیرون نمی‌ریزد
دلم از تنهایی از بیهودگی لحظات که می‌رود بی عشق همچنان ترسیده
دلم از حزن هزاره‌های تنهایی به درد نشسته
دلم سبزه و شکوفه می خواهد و حیات دل که آب پاشی کنم با گلاب انتظار
دلم عجیب و سخت و فجیع گرفته است .

 دلم گریه نمی‌خواهد امید از دنیا برگرفته اس
دلم می‌خواهد فرار کند.

 از خودم از مادر‌ی‌ام از زنانگی از شوق و شوری بی‌صاحب و وامانده که د رمانده‌ام و زار. باید از همه فرار کنم، ببرم و بروم. برای آغازباید از نقطه‌ای شروع کرد و قدم برداشت
دیگر دلم به حیاط خانه‌ی پدری و نه آغوش گرم مادری خوش نیست. 
دلم رفتن ، رفتنی تا انتهای تهیای دوردست می‌طلبد. آزادم اما قل و زنجیر را می‌بینم
خدایا دستم بگیر و مرا به خانه‌ام برسان

۳ نظر:

  1. salam khale ... manam :|
    are dige , adam vaghti boghz mishe ... shaer ham mishe dige :|

    پاسخحذف
  2. بالاخره که قراره برسونه....
    حالا اون داره میچرخونه تا جایی که پیچمون سفت بشه....ما هم که هی میچرخیم...از قرار پیچه هرز شده.......
    بالاخره خسته میشه......و ما هم وایمسیم...
    اونجاست خونمون...

    پاسخحذف
  3. تا کجاا رفته ام
    که خالی بیرهنم
    نرم نرمک
    بیر میشود
    ودلی
    نمیتبد در برش
    با کدام بال میتوان از زوال روزها و سوزها گر یخت؟با چه میتوان عشق را به بند جاودان کشید؟با کدام بوسه بر کدام لب؟در کدام لحظه در کدام شب؟
    تا کی بیاید آن یار که همه عمر بدنبالش گشتم و او مرا یافت ولی من نتوانستم ببینمش

    پاسخحذف

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...