۱۳۹۱ اردیبهشت ۸, جمعه

حوض‌چه‌ی اکنون

دیشب کلی زور زدم فقط در اکنون باشم
مگر خواست‌ها می‌گذاشت
دائم به کمین و شکار که ببینم چی حواسم رو با خودش می‌بره؟
ته همه‌اش یک خواستی بود
خواستی که همه‌اش به آینده مر‌بوط می‌شد
نه آینده‌ای دور مثلا، ماشین پریسا که استارت نخورد و حوالت شد به امروز و جناب باطری ساز
ولی مدام ذهنم می‌پرید به امروز که چنین و چنان بشه یا نشه
یا ذهنم جست می‌زد به چلک ، کی برم؟ کی بهتره برم؟ اصلا برم یا نرم؟
خلاصه از این دست موهوماتی که هیچ کدووم به دیشب ربطی نداشت
در حالی‌که در تلاش بودم برای درک اینکی که درش قرار داشتم
اینکی که در ذهنم جا نمی‌گرفت
اینکی مجهول و ناشناس
اینکی تهی از هر ماجرا
مثل یویو به گذشته و آینده می‌رفت که در اینکی که ازش شناختی نداره نباشه
هر خواستی ما رو از درک حقیقت زندگی جدا می‌کنه
هر خواستی ما رو به آینده و گذشته‌ای می‌بره که جز محصول ذهن نیست
هر خواستی ما رو بیچاره می‌کنه
خلاصه که تهش دریافتم زمانی در اینکم که مردمک چشم به جلو نگاه می‌کنه
اما تا بازی به دست ذهن می‌افته
می‌چرخه بالا و زیر پلک بازی می‌کنه
دیدم مشکلم بزرگم عادت دادن چشم به نظاره‌ی روبرو است
شاید بتوان دقایقی این منه الهی را ملاقات کنم
خودم را تجربه کنم
نه ترس‌ها و تجربیات 
به قول دوست: زندگی آب‌تنی کردن در حوض‌چه‌ی اکنون است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...