دیروز رفته بودم اینجا
در یک قرار ملاقات هیجانانگیز
با عدهای از اولاد حوا
از اونجایی که هر جا پام میرسه و زود با عدهای دوست میشم
و از جایی که خیلی احساس تنهایی میکنم
و از اینکه دوست ندارم راکد بمونم
دوباره به دیدن جمعی رفتم که تا دیروز ندیده بودم
عدهای دوست فیسبوکی و دههی چهلی
واز جایی که ما آزمودهایم این گونه ملاقاتها را
همون اولش فهمیدم که راه به جایی نمیبرم
نه که مورد داشتند
نه سر جدم
من مورد دارم
نمیتونم با هرکسی قاطی بشم
یا دیگه دستهای دوستانه را نمیفشرم
حوصله ندارم وقتم را تلف کنم
و ناتوانم از اینکه خودم را هم رنگ دیگران کنم
قصد ندارم ادامهاش بدم
من ایراد دارم نه که سایرین
از بالارفتن از درخت در این سن و سال
از هرهر خندههای بیربط و درد دل کردن برای کسانی که نمیشناسم
یا شنیدن درد دل اونها
کوچکترین لذتی نمیبرم
نه که سنگ دل شده باشم.
نه به علی
صرفا آزموده را آزمودن خطاست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر