۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه

روزگاران الستی



گذشت روزگارانی که نیل می‌شکافتی
رفت دورانی که معجزات عظیم می‌فرستادی
اینک زمانه‌ی معجزات فردی‌ست
خانه به خانه
و برمن هزار هزار شکرانه واجب است که تو هستی
که باورت دارم
در آیه‌ی الست گفتی
همه‌ی ذریه‌ی آدم را به صورت حاضر کردی
خودت را نشان دادی و به تو ایمان آوردند
 آن‌ها که باورت کردند 
از آتش ایمان به تو سالم عبور کردند و
 آن‌ها که نه، در آن آتش سوختند
و من که انسان و در بند واژگان، به این می‌اندیشیدم که، چه‌طور می‌توان تو را دید و ایمان نیاورد؟
و یا این‌که
از الست تا تولد کجا و به چه کار بودم؟
وقتی بارها تو را در قالب معجزات می‌بینم، در می‌یابم آن‌چه الست باور داشتم؛ همین روزگاران در حال گذرم بود
که بارها دیدم و باورت داشتم
با آرامش حضور تو از آتش بسیار عبور کردم
که تو را دارم
و چه صادقانه می دانم ما ستارگانی هستیم که در اکنون به تجربه‌ی نوری نشستیم که میلیون‌ها سال از آن می‌گذرد

لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...