۱۳۹۱ اسفند ۲۴, پنجشنبه

افراط و تفریط در حد جام جهانی




از بودن شانتال ناراحت نیستم که شادم هستم. بالاخره یکی هست طی روز بهش بگم برو، نرو، عشقم، کیشمیش... و الی آخر
ولی از طرفی هم دست و پام رو بسته، هر جا می‌رم دلم شور خونه رو می‌زنه
که البته منم جایی نمی‌رم، شمال هم که همراهم هست و هیچ هم بد نیست
اما شان شانتال بیش از شان خودم نیست
نگهش داشتم چون سگ پریاست و امانت گذاشته و رفته
مجبورم بهش برسم و توجه می‌خواد که جای پریا رو خالی نذاشته
اما ایی که برخی سگ خونه رو با بچه‌شون اشتباه می‌گیرن حدیث دیگری است
امروز این عکس در صفحه فیسبوک به چشمم خورد، بی اراده رفتم سراغ کامنت‌ها و توجهم جلب یکی از اون‌ها شد
خانمی نوشته بود: من‌که دخترم رو برمی‌دارم از شهر می‌رم بیرون
وامصیبتا!!!!!!!!!
تا بوده ما بودیم و چهارشنبه سوری و ماجرا. گو این‌که با رشد تکنوآلرژی سر و صدای این سنت هم زیادی و خطر آفرین شده
ولی مگر می‌شه از شهر فرار کنی به‌خاطر سگ خونه؟
یعنی خودت هیچ حسی به سرمونی‌ها نداری؟
یا داری و سگت واجب‌تر از اون‌هاست؟
والا این شانتال که توپم بالای سرش در کنن نمی‌فهمه که هیچ، سگ خونه بغلی از توی بالکنی خودش را تیکه پاره می‌کنه و شانتال هیچ واکنشی نداره
مگر موضوعاتی که از من واکنش دیده، مثل آلارم ریموت دزدگیر ماشین
شاید ما با آوردن حیوانات درحال فرافکنی خودمون هستیم؟




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...