طفلی ایی بچههای دههی شصتی،
طفلی والدین دههی شصتی
اصلا و اصولا طفلی هر دوی اینا
والدین بدبختشون که اکثرا تو صف زیر 18 سالهها سرک کشیده بودن کی هیجده ساله بشن برن قاطی آدم حسابیا
بدبخت دهه چهلیها که واموندن پشت دیوار زندگی
از شانس بلند، همه راهها به هیجده سالگی ختم میشد
همچین که اومدیم هیجده ساله بشیم، انواع بلایای زمینی و آسمانی برسرمان آوار شد
انقلاب، گروگان گیری، انقلاب فرهنگی ، جنگ، بمباران ، موشکباران و مام چاره نداشتیم
راه دنیا و علم و پلههای یکی یکی به سمت ترقی بسته شد
یکی یکی رفتیم خونهی بخت، بلکه پشت جبهه و دانشگاه را حمایت کنیم برای روزهای پس از صلح
خب فکر میکنی کم متولد دههی شصت داریم؟
بیچارهها در شکم و بیرون شکم، یه دقیقه وضعیت قرمز بود یه دقیه بعد سفید
برادر من که شبی بچه کوچیکش رو در خونه جا گذاشت تا وضعیت سفید نشد و برنگشتن خونه، نفهمیدن کیانا بدبخت اون بالا جامونده
میخوای این مادر مردههای دههی شصت یه نخود اعصاب یا یه مثقال ... داشته باشند؟
یا والدین همیشه پشت در مونده که وقتی بچه بودیم عصر پدر سالاری و بال مرغ سهممون میشد
والد هم که شدیم ، آسمان پکید و عصر فرزند سالارن رسید و ما باز به بال مرغ دل خوش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر