۱۳۸۷ شهریور ۱۶, شنبه

کبوتر بچه



مدتی از صبح تا شب در بالکنی می‌نشستم و به زندگی کبوترهای همسایه زل می‌زدم
بزرگترین آموزه‌ام این بود که هرگز دلم نخواد کفتر چایی بشم
جوجه، گنده شد و هنوز جیک‌جیک کنان دونه می‌گرفت که حضرت ابوی‌ش در پشت بام مقابل، خفتش رو گرفت.
به جوجه مزه داد و وقتی خانم‌کفتر می‌خواست بهش دونه بده، آن کار دیگر را می‌خواست که باباکفتر یادش داد
منم وقتی دیدم این به بلوغ رسیده. هتل کانال رو تعطیل کردم. اما این بیچاره‌ها فقط مسیری رو یاد می‌گیرن که درش از تخم دراومدن
سه هفته پیش دوباره وقت جفت گیری بود. واقعا که چه رویی؟ هنوز از شر قبلی خلاص نشده نر بعدی رو انتخاب کرد
کفترا با یک نر نمی‌مونن
نرهاشون هم که روی پسران آدم رو سفید کردن و به هر ماده‌ای که می‌بینن گیر میدن. بخصوص اگر یه طالب دیگه هم باشه. از عصر بام‌ها روبرو، می‌شد خیابان جردن و محل دختر بازی. دیگه خبری نیست و همه دنبال خونه و تخم جدید و جردن هم تعطیل. گاهی برای چرت بعد از چاشت تک و توک پیدا می‌شن
با زردی خورشید همگی به خط در جهت مشرق می‌شینن
وقت غروب و رفتن زردی دوباره همگی رو به مغرب می‌شینن. با رفتن زردی خورشید همه می‌رن لونه‌ها و تا زردی بعدی بیرون نمی‌آن
فقط مثل دستگاه جوجه کشی؛ جفت‌گیری می‌کنن. بلافاصله تخم می‌ذارن. نوبتی غذا می‌دن. دوباره جفت‌گیری، جوجة قبلی
بدون تست بارداری می‌فهمن باید چوب جمع کنن و لونه بسازن.
واقعا چقدر ما شبیه کفترها شدیم فقط خوش‌بحالشون که ماده می‌تونه هر فصل،‌ نرجدید انتخاب کنه


××××

اما عجب ماه رمضانی! هیچ وقت اینقدر باهاش حال نکرده بودم
نماز روزه‌هاتان پربار

۱ نظر:

  1. پس پنجره را بستم
    که سکوت کند اتاق
    صدا از زیر ِ تختم آمد
    روی فرش لغزید
    به دیوار رسید
    پخش شد
    از هر گوشه ی دیوار بالا رفت
    از سقف آویزان شد روی سرم
    پس پنجره را بستم
    این پنجره باید روزی بسته می شد
    که سکوت کند اتاق
    خيلي خوشحال شدم كه دوباره نوشتي و اين انتظار تلخ به پايان رسيد اين انتظار بودن تو كه در نزديكي دوري

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...