این شازده اسمش گل آهاریست
از خودم میپرسیدم: نام قحظی بود؟
اما در تجربه درسی عجیب یادم داد که تازه همین نیم ساعت پیش دو ریالی مبارکم افتاد
این گل هنگامی که باز میشه یک ردیف گلبرگ داره
به تدریج یک ردیف یک ردیف گل باز میشه تا جایی که
هنگام خشک شدن این همه لایه به لایه گلبرگ داره
که البته شاید به همین سبب عمر طولانی هم داره
یعنی همین الان که بیشتر گلها به جز گلدانها خاندان رز باقی برگها ریخته و به سمت خواب خزانگاه در حرکتند
و با وجودی که تمام برگهاش خشک شده
این هنوز داره لایههای کم جون ولی جدید میده
منو به یاد انسان سالخوردهای می اندازه که با تمام کهولت هنوز شوق زندگی داره و همچنان
از ذاتت زنده و گل به بار میآره
اما دلیل نام آهاری
به تدریج گلبرگهای زیرین خشک میشه، در حالیکه در انتها تو گلبرگهای تازه و زیبا میبینی
و با لمس گل میگی: آخی خشک شده
در حالیکه زندگی برفرازش جاریست
کاش ماهم بلد بودیم مثل این گل، بی وابستگی به گذشته و یا دلهرهی فردا در امروز زندگی کنیم
و هیچ مهم نیست اگر دیروزها تمام شده
این نیاز ذهن است به جاودانگی و مالکیت
مالکیت زمان رفته و به پایان رسیده و اصرار به نشخوار دیروز و فردا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر