سلامي با عطر آرامش و امنيت پدري !!ا
به ياد تو ازخواب بيدار شدم .ا
به ياد تو ازخواب بيدار شدم .ا
با اسم تو ! با خاطرات تو . شايد سهم من از تو بيش از اين نبود ؟!ا
به اتاق زاويه رفتم , پرده هاي سفيد تور دوزي شده بي بي جان را به كناري كشيدم و نور را مهمان اتاقت ساختم .ا
لاله هاي ناصرالدين شاهي زيبايت را پاك كردم و به رسم قديم گلداني شمعداني از كنار حوض به مقابل پنجره اتاقت گذاشتم , تخت بزرگ و قديمي خالي است و بالشت مي گوييد كه چه سالهاي زيادي است كه سر بر آن نگذاشتي !! دوريت از ماه و سال گذشت و به ربع قرن كشيد و من هنوز هستم .ا
يادش بخير بچگي كافي بود شبي به خانه نيايي و امنيتم همه بر باد رود , حسابش را داري چندين دهه تنهايم گذاشتي و با هيچي جاي پاي خاليت پر نشد؟!ا
حتي با نوازش مادر كه دستش لرزان و خود به جستجوي امنيت مي بود !ا
به اتاق زاويه رفتم , پرده هاي سفيد تور دوزي شده بي بي جان را به كناري كشيدم و نور را مهمان اتاقت ساختم .ا
لاله هاي ناصرالدين شاهي زيبايت را پاك كردم و به رسم قديم گلداني شمعداني از كنار حوض به مقابل پنجره اتاقت گذاشتم , تخت بزرگ و قديمي خالي است و بالشت مي گوييد كه چه سالهاي زيادي است كه سر بر آن نگذاشتي !! دوريت از ماه و سال گذشت و به ربع قرن كشيد و من هنوز هستم .ا
يادش بخير بچگي كافي بود شبي به خانه نيايي و امنيتم همه بر باد رود , حسابش را داري چندين دهه تنهايم گذاشتي و با هيچي جاي پاي خاليت پر نشد؟!ا
حتي با نوازش مادر كه دستش لرزان و خود به جستجوي امنيت مي بود !ا
***
از درون اشكاف قديمي زرد تو عباي كهنه را برداشتم و روي تخت كنار حوله ات گذاشتم و دمپايي هايت را كنار تخت جفت كردم , به طرف گرامافون قديمي رفتم و صفحه مورد علاقه ات را بر آن گذاشتم , هندل را چرخاندم . با لمس صفحه به دست سوزن جيغي زد و چنين آغاز كرد : بوي جوي موليان آيد همي , ياد يار مهربان آيد همي !!!
......
مشتي شب بو ميان سجاده ات ريختم تا وقتي يادت بر آن نماز گذاشت از تو معطرتر گردد و عطرش هوش مرا با خود تا امتداد يادت ميهمان كند . ا
تصويرت روي ديوار به من لبخندي پر مهر زد كه هرگز كسي باورش نخواهد داشت . ا
تصويرت روي ديوار به من لبخندي پر مهر زد كه هرگز كسي باورش نخواهد داشت . ا
من با تبسمت شاد شاد گشتم , تسبيح را بوسيدم كه يادت را بوسه زده باشم .
عينكت و بوستان سعدي را هم بر ميز لهستاني كهنه گذاشتم تا تصويرم جان بيشتري گيرد و با من بگويد : ا
تو هنوز كنارمني و من تنها نيستم .اا
پدر پر افتخارم جايت خيلي خالي است و بغض دوري از تو گلو را مي سوزاند , روزت مبارك .ا
و روز همه پدراني كه در زندگي هاي پيشينم , همين قدر دوستشان داشتم و از ياد بردمشان , پدران گذشته و حال آينده كه همه عزيزم هستيد روز و يادتان خوش و مبارك !!ا
...
جدي چه دنياي مسخره اي , در زندگي قبل فرزند و وابسته پدري بودم كه اكنون در خاطرم نيست !!!ا
به اين ميگن معناي وابستگي ما به دنيا !!ا
به اين ميگن معناي وابستگي ما به دنيا !!ا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر