راستش رو اگه بخوای و منم کمی پیچ صداقتم رو سفت کنم ، نوشتنم نمیاد
انگاری انرژی ندارم برای فکر کردن. که البته خالی از حسن هم نیست
گاهی پیش میاد که دیگه من فکر نمی کنم فکر منو میکنه. بی ادب نشو . تمثیل زیرکانه و بدیع ادبی رو داشته باش که از خود سوادش مهمتره
گاهی شمارش معکوس رو شروع می کنم برای انفجار مخم. باور کن به خدا راست میگم . نمونه اش روزهایی که هی رابراه پست تازه میذارم
اما اینطور هم علاف و یهلا قبا ول گشتن افتضاحه
فکر کن از اول صبح یک قرار خیلی مهم داشتم . ولی دور خودم میچرخیدم و منگ نمیدونستم چه خبره
با اجازه ات هنوز هم نمیدونم چه خبره؟
یکی میگه عدد فی . چشام گرد میشه
اون یکی میگه ایمان . تو آرامش امنیتش به خواب میرم
××
یارو زیر دیوار نشسته بود و مواظب که کسی نیاد
رفیقش هم از دیوار رفته بود توی حیاط خونه قاضی بزرگ
داروغه سر میرسه از مرد کنار دیوار میپرسه: اینجا چه می کنی ؟ مرزد میگه : مگر نمی بینی که ساز می نوازم ؟
داروغه متحیر پرسید : این چه جور سازی است که صدا ندارد ؟
مرد گفت : صدای این ساز صبح در میآید
حالا صدای ساز امروز من هم صبح در میاد که خدا کنه فقط گندی نزده باشم
گاهی پیش میاد که دیگه من فکر نمی کنم فکر منو میکنه. بی ادب نشو . تمثیل زیرکانه و بدیع ادبی رو داشته باش که از خود سوادش مهمتره
گاهی شمارش معکوس رو شروع می کنم برای انفجار مخم. باور کن به خدا راست میگم . نمونه اش روزهایی که هی رابراه پست تازه میذارم
اما اینطور هم علاف و یهلا قبا ول گشتن افتضاحه
فکر کن از اول صبح یک قرار خیلی مهم داشتم . ولی دور خودم میچرخیدم و منگ نمیدونستم چه خبره
با اجازه ات هنوز هم نمیدونم چه خبره؟
یکی میگه عدد فی . چشام گرد میشه
اون یکی میگه ایمان . تو آرامش امنیتش به خواب میرم
××
یارو زیر دیوار نشسته بود و مواظب که کسی نیاد
رفیقش هم از دیوار رفته بود توی حیاط خونه قاضی بزرگ
داروغه سر میرسه از مرد کنار دیوار میپرسه: اینجا چه می کنی ؟ مرزد میگه : مگر نمی بینی که ساز می نوازم ؟
داروغه متحیر پرسید : این چه جور سازی است که صدا ندارد ؟
مرد گفت : صدای این ساز صبح در میآید
حالا صدای ساز امروز من هم صبح در میاد که خدا کنه فقط گندی نزده باشم
هه هه!!!
پاسخحذفمنم داروغه میشم و منتظر ...که صدای ساز صبح رو بشنوم....