۱۳۸۷ آبان ۵, یکشنبه

ذهن، رخنة بیگانه



اگر می‌شد انبار ذهن مثل گنجة آقای " ووپی " یهو سرریز بشه بیرون. منم به اشراق می‌رسیدم
البته این مبحث برای معتقدان به ماده هیچ جالب و خوش‌آیند نیست
مثل همیشه. مثل گلی با خودم حرف می‌زنم. هرکی دوست داشت می‌شنوه
شبی خواب یک تصادف دیدم. اما چون ماشینم از جنس هیچ‌کدوم از سه ماشین توی خواب نبود.
فکر نمی‌کردم مال خودم باشه. اما ذهن موزیانه هلش می‌داد. چون
حسم رو ازش دیده بود. بد، خیلی بد. انقدر که بین همه رویاهایی که بیست ساله می‌نویسم، این از همه بیشتر درم مونده بود
حالا، سوال
حادثه رو من بوجود آوردم؟
من به آینده رفتم و حادثه رو دیدم؟
وقت تصادف حتی ماشینم اونی که در خواب دیدم بود، نه ماشینی که وقت خواب داشتم.
وقتی دوسال چارچنگولی به تخت چسبیده که نه بسته بودنم، تنها دشمن مزاحم، ذهنم بود. تمام ترس‌هام رو روی سقف اتاق می‌دیدم که منو به اون نقطه رسونده بود
ترس‌های شاید از بچگی تا حالاکه به‌کل زندگی‌م رو بی‌ریخت کرد. ترس‌هایی که یکی‌یکی پیدا و تجربه شد
خلاصه اینکه فهمیدم این سیستم مخابراتی و جاسوسی که دشمن منه، ذهن منه
ذهنی که وسیلة تجسم و خلقتمه
از مسیر خارج شده و در خدمت جناح دشمن قرار گرفته، و از کوچکترین نقاط ضعفم استفاده و فاجعه آفرینی می‌کنه
مثل دو سوی نیک و بد هستی
اون گند می‌زنه، خالق پاک می‌کنه
برای همین تصمیم گرفتم کنترل و محار ذهن را از قوای دشمن پس بگیرم و چاره‌ای ندارم جزحضور در لحظة اکنون که تنها حقیقت من و خدا در آن حضور داره
نه تخیلات آینده و خاطرات فقط تلخ گذشته
شده همین‌طور نشسه باشی، فقط خاطرات خوب و خوش‌خوشانی یادت بیاد؟
نه که نمی‌آد. خاطرات و کل اطلاعات در حیطة مغز و در هارد مستقر شده. مغز هم بخش کاملا تحت امر منه و تفکر عملی اختیاری
ذهن موزیانه می‌ره و بدترین را انتخاب می‌کنه تا انرژی به سمت بیرون، گذشته، هراس، تنهایی‌ها........... خلاصه جنس جور سرریز کنه
خدارا چه دیدی، لابد اون بیرون به مصرف غیر می‌رسه؟
هر چی که همچین حالت و بگیره که ...................
برای همین چاره‌ای جز مراقبه ندارم. باید هرلحظه مراقب خودم و عملکرد ذهن باشم
یه‌بار قدیما
بعد از تجربة مرگ، فکر کردم کمد رو خالی کردم
امادوباره پر و تلمبار شده. چون هنوز زخم‌هایی دارم که با یادآوری یه چیزایی، دردم بگیره و باید زخم‌ها رو خوب کنم
چون نمی‌دونم کجا هستند. مجبورم با دردها انقدر برم تا به سر منزل مقصود برسم و جای زخم وتاریخچه‌اش شناسایی، حل، بخشیده و آخر هم پاک بشه


ای فرزند آدم از ابلیس بپرهیز که او تو و نژادت را دشمن خواهد بود. توانایی جز وسوسه نداره
مواظب نسلت باش

۲ نظر:

  1. hamshahri jan,
    man fekr mikonam: ma hameh ye joraii dar daryayeh motelatem ya gahi aram zehn khiish, dar yek ghayegh neshastehiim o gahi be meyl e paroyeh ghodrat danaii e khiish va gahi ba zoor amvaji namaloom naagahi ke dar ekhtiar e ma nist be in soo o an soo miravim, in daryayeh zehn por az abist ke az tajrobeh hezaran o hezaran saleh zendegi adami dar royeh in koreh khaki sarcheshmeh gerefteh.
    hala bebin in hezaran sal che bar sareh in mojood amadeh: az dard o ranj o bimari o haras o tanhaii begir ta shor o eshgh o shadi o ....
    natijeh: in daryayeh zehn majoonist. man o shoma savar ghayegh nachandan motmaen e danaii o aghahi nesbieman dar in darya zoor mizanim ta beresim be saheleh amn. hala sahel e amn o asayesh kojast? bemanad.
    al-gheseh: ashkal zehni mokhtalef har ensani, natijeh tajrobiat shakhsi va jamii ensanhast.
    (ba pozesh az motaval shodan kalam!) eradatmand hamshahri-e-filsooof-e shoma

    پاسخحذف
  2. rasti yadam raft begam ke cheghadar ba in kalam ke: " doshman khial man ast" movafegham salha pish dastan kotahi neveshtam be nameh "kaafar" dar hamin mored.
    " http://kooliha.blogfa.com/page/10.aspx "

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...