
میشه تنها بود و از تنهایی دق کرد
میشه دنیا رو پنجرهای رو به تاریکی دید و ضخیم ترین پرده ها را برابرش کشید
میشه از همهچیزش شاکی و طلبکار بود
میشه نق زد و با سنگ شیشهها را شکست
میشه سبز بود و یکجا نشست
میشه شیشهها رو هر لحظه پاک کرد تا لکی بر نگاهت نشینه
میشه خندید و راحت نفس کشید
میشه همه آنچه که نداری را یافت
میشه مثل شازده کوچولو به سیارات بسیار سفر کرد و مثل روباه
طلبة اهلی شدن باشی
البته به شرطی که اهلی شدن و رام کننده را دوست داشته باشی
میشه مال دیار رام شدگان، عشق باشی
میشه هم به برجک سیمانی و دور از دسترسی پناه برد و پردهها را کشید
من در میزنم و از بین آن همه تاریکی دست دراز میکنم
دستم را بگیر
میشه دنیا رو پنجرهای رو به تاریکی دید و ضخیم ترین پرده ها را برابرش کشید
میشه از همهچیزش شاکی و طلبکار بود
میشه نق زد و با سنگ شیشهها را شکست
میشه سبز بود و یکجا نشست
میشه شیشهها رو هر لحظه پاک کرد تا لکی بر نگاهت نشینه
میشه خندید و راحت نفس کشید
میشه همه آنچه که نداری را یافت
میشه مثل شازده کوچولو به سیارات بسیار سفر کرد و مثل روباه
طلبة اهلی شدن باشی
البته به شرطی که اهلی شدن و رام کننده را دوست داشته باشی
میشه مال دیار رام شدگان، عشق باشی
میشه هم به برجک سیمانی و دور از دسترسی پناه برد و پردهها را کشید
من در میزنم و از بین آن همه تاریکی دست دراز میکنم
دستم را بگیر
مگه خليم دست تورو بگيريبم از ما بري بالا ما هم ول شيم ديگه
پاسخحذفاینکه میشه نق زد و از همه چیزش شاکی بود شکل منه!!! قشنگ می نویسی ها
پاسخحذف