۱۳۸۷ مهر ۲۵, پنجشنبه

چه خبر؟


وقتی خدا بخواد و کائنات خدا هم راه بده، یه شهاب سنگ قل می‌خوره می‌ره، هابل و لايي می‌کشه و از ماه هم رد می‌شه تا بره
صاف بخوره به ماهواره سنگی ما که هم‌چنان یادوارة عصر مقدس حجر و احوالاتش باقی‌ست
امواجش می‌آد و صاف می‌خوره به لپ‌تاپ، هونگی من
پست‌های آخر را نگاهی بنداز
پر از انرژی منفی
نق و غرهای احمقانه زد و سیستم و تا اونور راه شیری رفت و برگشت

داشتم به روزهایی که سر هر زنگ دستای تپلیم برای نذر صلواط رو به خدا می‌شد و دو گیس بافته‌ام از نفس نفس هراس، بالا و پایین می‌رفت فکر می‌کردم. آرزویی نداشتم مگر این‌که غیبم کنه و معلم منو نبینه.
خواب، یه صفحه انشا بی دردسر هم نمی‌دیدم. حالا با خدا چونه هم می‌زنم
فکر کن! چنی ما رو داریم به خدا؟ الله و اکبر
باز هم ناراضی و آرزو کنم ...........لاب لاب لاب نتیجه این‌که، ریخت نت‌ورک کانکشن می‌ریزه بهم و بعد از نبرد چند شبانه روزه، و انجام چندین فقره ریکاوری و مشت و مال بالاخره
ما تونستیم قفل این پنجره را بشکنیم و بگیم: یالله
چه خبر؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...