۱۳۸۷ آبان ۲۳, پنجشنبه

چه ساده بودم



سیزده چارده ساله بودم که یه روز یکی از این، ای جوان سیه موی‌ها توی راه‌پله ساختمون جلوم وایستاد و چنان نگاه عاشق کشی تحویلم داد که تا حالا کلارک‌گیبل تحویل کس نداده
بار دوم به سوم، به خودم اومدم دیدم یک دل نه صد دل عاشق یه جفت چشم شدم که نگو از پدر سوختگی و با نقشه قبلی یه هالو پشندی گیرآورده بود که فرق مرد رو از دسته بیل نمی‌فهمید
اما یه جوری نگاهم می‌کرد که مثل نگاه باقی پسر های همبازی که نه، خیلی سال بعد فهمیدم فرق داشت چون پر از شهوت و خباثت بود
جون به جونم کنن همیشه فقط آدم‌های حقه باز و پدر سوخته درباره‌ام موفق بودن. چون من غرور داشتم و اون‌ها رو
که به غرور من ده بریک
روی اونا غرور منو ارضاء می‌کرد و در نتیجه با مخ سر از تیر چراغ‌راهنمایی در می‌آوردم
القصه که یه روز پسرک در یک حملة غافل‌گیرانه یک نمه فدایت شوم داد دستم و زد به چاک
آقا من یه چاک می‌گم. شما یه چاک می‌شنوید. منه گاگول عقب مونده هنوز داشتم مثل بز نامه دورت بگردم رو نگاه می‌کردم که، دو انگشت پر اقتدار حضرت، پدر زحمت رو از بالای سرم با گرفتن نامه کم کرد
فقط می‌دونستم، باید دنبال ابوی جان برم تا معنای چاک را بخوبی یاد بگیرم
چاک‌های متعددی که از آن پس باید یاد می‌گرفتم
مثلا، چاک دامن یا چاک ......ای بی ادب. دیدی .... از خود درخته؟
چقدر فکرتون منحرفه!
فکر کردین کدوم چاک منظورم بود؟
آقا بذار اصل ماجرا رو بگم برم رد کارم
خلاصه که من بمیرم و ریز ریز بشم و ای دورت بگردم ، شبا بی‌تو پابرهنه می‌خوابم. حضرت پدر می‌خندید و می‌خواند. در آخر فقط یک کلمه گفت
گوش کن بابا جون. اینا برای همه قراره خودکشی کنن
مالیات که نداره. بذار دروغ بگه.
گفتم: خب اگه راس راستی خودش رو کشت؟
فرمودند: عوضش می‌تونی ادعا کنی یک نفر توی زندگیت خودش رو برات کشت
که البته دورة فرهاد دیگه تموم شده



۲ نظر:

  1. hala chishod? akharesh khodesho kosht?
    ey kash bara ye bar ham shodeh yeki yebar inkaro mikard, ta in harfa o geseha akharesh ba talkh-khandi tamoom nasheh,

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...