قدیما بیبیجهان وقتی آب جوش روی زمین میریخت بسمالله میگفت
گربه سیاه میدید، بسمالله میگفت
ناخنهای گرفته رو چال میکرد و موهای ریخته را در آتش میسوزوند
اسم همهاش خرافه بود
منم ناخن و موهام رو دفن میکنم.
چون، سرشار از انرژی من هستن و کافی است یه انرژی منفی بیفته روش تا دهنم هرجا که باشم، صاف بشه
نکنه بگی انرژی از بین میره یا ...... !
انرژیهای ما همیشه و همهجا به ما وصل میمونن.
همونطور که ما همچنان به واسطة روح الهی به مرکز وصلیم
با جن و بسمالله کار ندارم.
اما با چشم جهانهایی را دیدم که به موازات ما حضور دارند و نون و ماست خودشون رو میخورن
بهقدر ما، حقیقی هستند
بد خوب یا زشت زیبا
ضدین دو سوی هستی است که یک واحد را تشکیل داده
روز شب
زن مرد
موجودات غیرارگانیکی که در ابعاد موازی با ما زندگی میکنند.
با ساختاری که از انرژیهای« یاس، حزن، ناامیدی .......................... الی منه بیچاره» ما که به پایین میریزه و حروم میشه تغذیه میکنند
« فرزندان ابلیس، جان، وسوسه، خودخواهی، منیت، وحشت، خشم، خونخواهی، اندوه، رذالت، ناامیدی، ......... به توان، ان » تولید میکنند
تا با انرژی دور ریز ما توان تجربة لذت تجسم یا دیده شدن را پیدا کنن.
این مادر مردهها پیش از اینکه سر و کلة انسان پیدابشه که از لذات جسمانی خبر نداشتن.
از خوردن، لاس زدن، ماچیدن، عاشق شدن، خوابیدن و رقصیدن» ببین با اومدنمون چه برسرشون آوردیم! حالام نوش جان اولاد بانو لیلیت که ما را هر چه بیچاره تر بخوان
جن :« چیزی که هست، ولی قابل دیدن نیست» نه سمم داره، نه دم داره و نه گربه سیاه
بدون ساختار فیزیکی.
اگر اینو اسپیلبرگ بگه همه خوب میفهمن
اما چون هزاران سال پیش یه عرب بادیه نشین گفته. کسی بهش فکر نمیکنه.
در بازیهای منفی و یاسآورش میریم و خیلی زود پیر و بیمار و در نهایت میمیریم. انسانی که برای روزی به زمان ما هزار سال به تجربة زمین آمده. « نسبیت »
ما با انرژی زندگی میکنیم. انرژی هستیم.
من هستم، همانقدر که دماوند هست
دو ساختار انرژی « اتم» با انسجام متفاوت، یکی عشقی و چل. اون یکی اسطورهای مقاوم
تا اینجا که انشالله خرافه نبوده؟
یا تونل کرم"نسبیت انیشتن" تونل زمان و سیاهچاله و سفید چالهها؟
به ریسمانهای خداوندی چنگ بزنید و در وقت اظطراب به کوهها پناه ببرید و وقت خواب در ابعاد بچرخید و آدم باشید
ابر ریسمانها ، تارهای لطیف انرژی تو یا من
هالههای انرژی اطراف بدن و یا قدرت تفکر و تجسم انسان
هر اسمی حال میکنی روش بذار
اما آدم ناامید روزی صدبار به مرگ و بیهودگی جهانی فکر میکنه که، باور و قدرت استفادهاش را نداره.
اینهمه موجود موفق هست.
از صفر تا موفقیت. اگر اونا تونستن مام، چرا که نه؟
همگی وا دادیم.
کافیه یه ذره خداییت را باور کنی و بفهمی
جهان از باور درونی تو تعریف شده و شکل گرفته
کافیه از سر راه خودت کنار بری و اجازه بدی دیگری، درونت وارد عمل بشه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر