اوه
اگه یه چیز تو این دنیا اسباب شیرین عقلی من را فراهم کرده باشه، همین رویا بینیست.
دقت کن، مال من هنر نیست، براش کاری نکرده بودم که اینکاره بودم
یعنی یه چی حدود بچگی تا همین چند وقتها که تصمیم گرفتم، به سبک کاستاندا به هنر تبدیلش کنم
اما هیچش هنر نیست، فقط مایهی معطلی شده
میرم و در بازگشت در بعد زمان ،یه تصاویری میبینم و بعد از بیداری هم اگه ننویسم بیشک
فراموش میشه
اما
بگم از این هفت ، هشت، ده روز اخیر
یکسری اتفاقات و آدمها که هر کدوم نشون و مشخصهای داشتن دیدم که همه به یک موضوع ثابت در خوابی مربوط به سال78 نوشته بودم
حالا بماند که ذهن کلی دخالت و فضولی کرده هر چی به نظرش گنگ و بیمعنی بوده مثل مترجم گوگل گند زده بهش
اما اون آدمها، اون نشونههای یک خواب هفت هشت صفحهای همه و همه وقتی برای خودم به یقیین رسید
فقط تونستم ناخودآگاه بزنم روی پیشونیم و بگم اوه ه ه ه
میخواستم چارچنگولی ازش به یک نتیجه یا تعبیر روزمره برسم که چرا، این رویا انقدر مهم بود؟ که اون چهارشنبهی هشتم دیماه هی خوابیدم رفتم و برگشتم، بیدارشدم ، نوشتم
دوباره خوابیدم و ادامهی همون داستان را دیدم
باور کن این چند روز بابتش چه تصمیمات مهمی که نگرفتم
چون باید با اون عملکردها در این تاریخ یکشنبه بیست تیر؛ تصویر رویا نزدیک به کامل برسه
یعنی یه جایی این وقایع وجود داره. ده سال پیش هم دیده شده
چی میمونه؟
اوه
حالا مگه این روز چه خبره؟
می دونی چرا زدم روی پیشونیم؟
تهش رو دیدم.
شنیدی؟
مقنی میره بازار عطر فروشان از حال میره؟
همون
گفتم خاکبه سرت ، تو هنوز دنبال نشونههای روزمره میگردی؟
یه حرف گنده مخابره شده و حالیت نیست؟
ما تجسم لحظهی کنفیکونیم؛
وقتی تا انتهای داستان آدم و ذریهاش را دید، به تجسمش گفت: « موجود باش» و مام شدیم
.
.
حالا نمیخوام انگشت به سوراخ از الست تا تولد کجا بودیم بکنم
فکر کن! داره یادآوری میکنه. فلانی یادت نره، افتادی دنبال چی؟ داستان چی بود؟
یادت رفت؟
قرار بود در اکنون آسوده به تماشای هستی بنشینی، تا با هم حال کنیم
شدی یه پا دردسر؟
او، پیشتر از بودن تو، بهت گفتم، باش
خاک به سر من که این همه ثبتم با سند برابر میشه و باز میشینم سینهی ای بچهام، ای مالم، ای جانم میکوبم
همیشه اضطراب و نگرانی
هول و ولا
یادم افتاد
ذهن چندیست منو با خودش به محلهی بد برده.
بیخود دنبال نقشهی گنج نگردم
گنج من ایمانی بود که مدتیست در خستگی و ترسهام گمش کردم
باور بودن تو باور لحظهی کن فیکون
و چگونگی، اینجا بودن من
یا تو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر