۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

کاش می‌خوابیدم



چی می‌شه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره
چی می‌شه این فاصله، ما رو تو خواب جا بذاره

من که این‌جوری باهاش آشنا شدم

جان مریم، چشماتو وا کن
سری بالا کن
دراومد خورشید
محمد نوری، خواننده‌ی خاطرات خوب کودکی هم خوش‌بحالش شد و جهان را ترک کرد
روحت شاد، همان‌گونه که به وجدمان آوردی
جانت آزاد
یادت همیشه سرشار و سبز
به سبزی سبزی شالیزار در بهار

.
.
باز دوباره صبح شد، من هنوز بیدارم

لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...