ما همیشه خوردیم
از هنگامی که از شیر بریده شدیم،هر چی گذاشتن دهانمون خوردیم
یا اگر هم دوست نداشتیم، بهقدری در چپاندن در دهانمون استمرار داشتند
تا عاقبت عادت کردیم بخوریم
بیشک از هنگام تولد بیماری داشتم که یادم نباشه
اما دو بیماری اساسی در ذهنم مونده
نمی دونم چند ساله بودم که با زور و مبارزه کاسهای سوپ مرغ به حلقم ریختن
اما حتا یادمه که کاسهی مزبور پلاستیکی و به رنگ سورمهای بود
و بهتر از همهاش یادم هست که چهطور کل ظرف رو روی قالی اتاق برگردوندم
بوی وحشتناک و طعمی مزخرف داشت
دومین بیماری هم سرخکی بود که بهخاطرش همهی اتاق قرمز شده بود
به شیوهی سنتی از پرده و ملحفه و .... رو قرمز میکردند تا سرخک مداوا بشه
اما برگردیم به سوپ مرغ
اگر در این خاطره بیبی حضور نداشت، می تونستم باور داشته باشم که دست پخت بانو والده
که هنوز هم دوست نداشتنیست
بیچاره تقصیری هم نداره، همیشه دیگران به امور خانه رسیدگی کردن
بعد از پانصد سال بوی مزخرف مرغ رو بهخاطر آوردم
اما داستان
این چندماهی که لب به گوشت موجود زنده نمیزنم،
موجب کلی تردید و آیا و اما شده
گاهی فکر میکنم، نه که این بیحالی موسمی و .... از نبود پروتئین باشه؟
از این رو پنجشنبه جزو اقلام سبد خرید خونه شنیتسل مرغ گرفتم تا خودم رو از مرگ حتمی نجات بدم
اما با اولین تکهای که به سمت دهان بردم، بوی وحشتناک قدیمی زد زیر دماغم و تکرار حدیث گذشته
تمام شب و فردا بوی گند مرغ رو همهجای خونه حس میکردم و حتا در بستر و از تنم
از اونروز فقط به یک موضوع فکر می کنم
ما از بچگی به هر ضرب و زور خانواده انواع گوشت مردار خوردیم و بهش عادت کردیم
البته زورکی هم عادت کردیم
کما اینکه هیچ زوری نتونست وادارم به خوردن غذای دریایی کنه و هنوز هم به نظرم بویی در حد فاجعه داره
حالا که چند ماهی گذشته و لب نمیزنم
متوجه موارد عجیبی شدم
اینکه
این بخش واقعن جزو غذاهای بشری نبوده و عوضمون کردن
حالا دنبال عادات دیگری هستم که از آن من نبوده و شده
امثال گوشت خواری
حتم دارم اگر کل جمعیت بشری یه چند ماهی از عادات از گهواره تا گور روی بگردونیم
چه بسا بعد از دو سه ماه
دیگه هیچ حیوانی به قتل نرسه برای سیر کردن شکم مشر
اگر بدونی چه بوی گند و مزخرفی داره انواع گوشت قرمز و سپید
نه گمانم حاضر باشی هرگز بهش لب بزنی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر