۱۳۹۴ تیر ۱۶, سه‌شنبه

هستم ، حسابی




غلط نکنم دی‌شب تا خود صبح وسط محله‌ی ابلیس ذلیل مرده بودم
همین‌که چشم باز کردم،
 یادم افتاد که من اصلن دنیا رو ندیدم
بعد یادم افتاد که اصلن ایران رو نمی‌شناسم
همین بس بود که برگردم همون‌جایی که پنداری ازش آمده بودم
دیگه خودم رو زدم، کشتم رفتم فیسبوک
تی‌وی روشن کردم بل‌که دست‌مایه‌ی تازه‌ای گیرش بیاد
دست از سرم برداره
اون‌جام چشم باز کردم و به خودم اومدم دیدم سوژه پشت هم
میهمانی خانوادگی
عشقولانه‌های دو نفره و .... خلاصه که جونم برات بگه جنس جور
راه نداد
همه رو خاموش کردم و رفتم زیر دوش که هرچه از تاثیرات دی‌شب بر عورام نشسته رو با آب 
پاک کنم
کاری که معمولن بعد از هر شب ذهنی که،  صبح‌ش با خستگی و ... داستان شروع می‌شه 
انجام می‌دم. 
نه تنها خودم که پریا هم وامی‌دارم حتا از اون‌ور دانوب 
جلدی بره زیر دوش و عورا شویی کنه
خیلی جواب نداد
زیرا زیر دوش هم نکبت ذلیل مرده دست از سرم برنمی داشت و زد به کار دل‌شوره
برای چلک و :
خونه‌ات رو انداختی به امون خدا. بدون شده لونه‌ی شغال‌
تیغ و علف‌ها هم که واویلا و غوغا
همین دل خوشی‌م بس که یکی بناست کل داستان رو سر وقت آبیاری کنه
حسابی کلافه شده بودم و رفتم روی کانال‌های تی‌وی ایرانی 
نمی‌دونم کدوم صحنه موجب شد به‌یاد تصادف‌م بیفتم و بانویی که در آن جان باخت
حتمن روح اشاره کرده بود و دست انداخت یقه‌ام رو گرفت و کشیدم از لجن بیرون
یادم افتاد از چه تصادف فجیعی و از زیر تریلی آوردنم بیرون
یادم افتاد یک نفر دیگه یک‌ساعت بعد از تصادف‌م با صحنه‌ی تصادف من
برخورد کرد و همون‌جا توی بیمارستان و کنار من جان باخت
و من هنوز بعد از هجده سال و بعد از اون‌ همه فجایع غریب
هنوز این جام
نفس می‌کشم، باغبونی می‌کنم و .... سالم‌م
نه فلج نه ویلچر نه کوری و نه داستان
همین موضوع تمام آشوب رو خاموش کرد
ذهن خفه شد و رفت پشت پستو
برگی نداشت که بالای برگ‌م بزنه
می دونی چنی آدم دردمندانه از هستی معجزه می‌خوان؟
چنی آدم با یک افتادن ساده یا تصادف شبیه به مال من
رفتن اون دنیا
نه‌که ترسیده باشم
این حقایق زندگی‌ست
داشته‌ها و نداشته‌ها
و من که نمی‌دونم چه‌قدر از زمان توقف‌م بر زمین مونده؟
اما یک چیز رو همیشه به‌یادم هست
من با شانس متولد شدم
کافی‌ست دلم حقیقتن چیزی رو بخواد




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...