یعنی هنگامی که مدام فکر کنی، انرژی برای کار دیگری نداری
و تو زمانی به چنین حالی دچار میشی که، زخمی عمیق در قلبت داشته باشی
شاید هم در ذهن
ذهن پسندیدهتر است تا قلب
نه گمانم قلب ابزاری برای تفکر داشته باشه
پس برمیگردیم به ذهن
ذهنی که دزد انرژیست و حمالی به حال بد
این چه بخشیست که تا کنون مرور نکرده و هنوز زخم دارم؟
مادریم
مادریم رو چهطور از ذهن پاک کنم
امروز فهمیدم که از کجا خوردم
یا میخوریم
همگی با هم
از توقع زیاده از خودم
یعنی از هنگامی که مادر شدم ؛ لباس شزمم رو پوشیدم و افتادم به جادهی مادری
فکر کردم میتونم
تا تهش
تا همه اش ولی اینطور نبود و نمیشد باشه
ولی حرف های زیادی و مفت رو گفته بودم
هی رفتم و اومدم:
من آنم که رستم بود پهلوان
من ال میکنم براتون، براشون
بل میکنم براتون، براشون
من هستم، تا همهاش
تا وقتی نفس میکشم
بهجای همه اونهایی که نداشتن و می خواستم بهجای همهاش باشم
ولی راه نداد
توانم تا همون دوران دیپلم گرفتنشون بیشتر نبود و از رو نرفتم
هی شزم شدم و پریدم وسط
در حالیکه خودم تا سر همونجاش رو بیشتر نخونده بودم
ما بخواهیم هم نمی تونیم تا تهش همهاش باشیم و جدا سری آغاز میشه
اونها انتظار دارند کم نیاری و کوه باشی
به حرفهای هزار سالهات عمل کنی
در حالی که دیگه بچه نبودن و داشتن از خودم جلو میزدن
نه میشد به قدر بچگی نگهشون داشت و نه راه می داد بیش از اون بهشون سواری داد
ولی اونها باور ندارند
همیشه شنیدن تو هستی و می تونی
و درست هنگامی که دیگه نمی تونی
اونها می ذارن و میرن
تو هنوز منتظری
منتظر می مونی
ولی دیگه به درد اونها نمیخوری
زیرا دیگه شزمتر از خودشون نیستی و کوتاهی و کمکاری تو قابل گذشت نخواهد بود
اونها فکر میکنندد، می تونی و نمیکنی
و منکه نه می تونم و نه بنا بوده بتونم تا تهش
ولی حرف مفت سال ها موجب میشه اونها تصور کنند
این تویی که عقب کشیدی
تویی که نمی خواهی
همه چیز به جز اینکه
می خواهی و نمی تونی
تو حتا نمی تونی زندگی خودت رو جمع کنی
حتا خودت رو
هیچ رضایتمندی بالا تر از بخشش نیست ، خصوصا به فرزندان
پاسخحذفبله شماها می تونید هر دقیقه ببخشید، زیرا تمام فشار بر یک نفر نیست
پاسخحذفباید عسل را خورد و از مزهاش گفت.
با خواندن درباره عسل چه فهم خواهد شد از عسل؟