زندگی و جهان تصوری وهم گونه است که چون از توهمش خبر نداریم، سخت باورش کردیم
قدیمتر که مینشیدم هندی میگه: دنیا خیال هه سراب هه فکر میکردم، حتما روزی بیدار میشم و چیزی وجود نخواهد داشت
حالا فهمیدم، خیاله چون
من همه چیز را تعریف میکنم
تو، او، روابطم و حتی قصد و نیت تو را
میرنجم، شکست میخورم و در این آیند و روند زار میزنم. نفرین میکنم به هر چه آدم دو رنگ و ریاکار است. یکی نیست بگه: « پدر جان اینها تصورات تو از او بود. نه حقیقت او» دیگه مگر زیربار میرم.
بالا و پایین حرف همانی است که من میگم. در واقع این منه من همیشه فقط بیگناه و دیگران بیرون از من خورده ستمگران من. همه با من بد هستن و دائم نقشه میکشن چطور حالم را بگیرن
همة خرابیها و کاستیها هم فقط به گردن دیگری است. وگرنه منه من که ماهم
اصولا ما همه چیز را بهنوعی میبینیم و تعریف میکنیم که در تجربههای قبلی دیدیم. در حالیکه این بدبخت برای اول باری است که در مسیرم قرار گرفته
نه شناختی و نه خبری . این اول باری است که من این آدم را میبینم و تجربه میکنم
اما منه خیلی باهوش، سریع بایگانی را باز میکنم و تمام مشابهتها را در میآرم و مشغول قضاوت میشم
خیلی ساده در نقطهای تو دلم میگم: ای حقه باز دوروی پست فطرت. حالا یکی بیاد و حالیم کنه که عامو، تو دوست داشتی اینطور تعریف و باورش کنی
مثل باری که فلانی زد تو گوشت و تو گفتی، ببین از دوست داشتن زیاد قاطی کرده
گذاشت رفت و تو گفتی، ناز کرده برمیگرده. من میشناسم این آدم دو پا را و الی آخر. رد و انکار. پذیرش و باور همه محصولات فردی است که برای دیگری فرض میکنیم و از رابطه انتظار داریم
قدیمتر که مینشیدم هندی میگه: دنیا خیال هه سراب هه فکر میکردم، حتما روزی بیدار میشم و چیزی وجود نخواهد داشت
حالا فهمیدم، خیاله چون
من همه چیز را تعریف میکنم
تو، او، روابطم و حتی قصد و نیت تو را
میرنجم، شکست میخورم و در این آیند و روند زار میزنم. نفرین میکنم به هر چه آدم دو رنگ و ریاکار است. یکی نیست بگه: « پدر جان اینها تصورات تو از او بود. نه حقیقت او» دیگه مگر زیربار میرم.
بالا و پایین حرف همانی است که من میگم. در واقع این منه من همیشه فقط بیگناه و دیگران بیرون از من خورده ستمگران من. همه با من بد هستن و دائم نقشه میکشن چطور حالم را بگیرن
همة خرابیها و کاستیها هم فقط به گردن دیگری است. وگرنه منه من که ماهم
اصولا ما همه چیز را بهنوعی میبینیم و تعریف میکنیم که در تجربههای قبلی دیدیم. در حالیکه این بدبخت برای اول باری است که در مسیرم قرار گرفته
نه شناختی و نه خبری . این اول باری است که من این آدم را میبینم و تجربه میکنم
اما منه خیلی باهوش، سریع بایگانی را باز میکنم و تمام مشابهتها را در میآرم و مشغول قضاوت میشم
خیلی ساده در نقطهای تو دلم میگم: ای حقه باز دوروی پست فطرت. حالا یکی بیاد و حالیم کنه که عامو، تو دوست داشتی اینطور تعریف و باورش کنی
مثل باری که فلانی زد تو گوشت و تو گفتی، ببین از دوست داشتن زیاد قاطی کرده
گذاشت رفت و تو گفتی، ناز کرده برمیگرده. من میشناسم این آدم دو پا را و الی آخر. رد و انکار. پذیرش و باور همه محصولات فردی است که برای دیگری فرض میکنیم و از رابطه انتظار داریم
یا حق
پاسخحذفبا سلام و اجازه
به گمونم تارخ بشر به زنان فیلسوف خیلی بیشتر از اون چیزی که من فکر میکردم نیاز داره
خدا رو شکر که بالاخره ما هم به راه راست هدایت شدیم
...
واسه همینه اون چیزی که باید بشه وقتیی نمیشهما هم میشیم یه چیزی تو مایه های بچه های لیلیت خانوم
پاسخحذف