۱۳۸۶ بهمن ۵, جمعه

چراغ



گفت: تو را فلان ثنا گفت
گفت: ثنایم تو گویی و او بهانه کنی
گفت: تو را فلان دشنام داد
گفتم، دشنام نیز تو گفتی و او بهانه شد
از وقتی شوخی باب شد. مردم تونستن به راحتی حرف دل را بزنن
از وقتی وبلاگ نویسی آغاز شد، مردم بی محابا به جاده زدن و هرآنچه که خواستند، کامنت گذاشتند
من‌که از قالب مادری نه خارج شدم و نه اقدامات منطقی و علمی را فراموش کردم. حال اگر ایمان و باوری درم هست نه از جنس باور دوست. نه به این معناست که من خطا رفتم. که، این تنها ایمانی است که کمک می‌کنه من با روی باز و لبی پر مهر و خندان پرستاری کنم
به روی دشمنان قدیمی در را باز و با خوشرویی از کینة کهنه عبور و دل به روشنی اکنون ببندم
اگر بتوانی در بدترین شرایط همچنان پابرجا به مسیرت ادامه بدی هنر کردی و بردی
من اکنون لبة صراط ایستادم
سه سال پیش هم همینجا بودم اما، کمی سهل تر که معجزه را باور کرده بودم
همون دست‌غیبی که برای استدلالیون مضحک و دون به شمار می‌آید
دوست من یادت نرود که من از آن‌سوی مرگ بازآمدم و جهان و دیدگاهم از شما بسیار دور است
اما اینکه به باور و آرامشم خط بکشی، تو را چه نصیب می‌شود؟
معجزه یعنی هنوز درمان آغاز نشده. جواب چرخیده باشه. اعداد سقوط و ارقام آب رفته باشند. بی‌آنکه کسی بداند که چطور
معجزه یعنی بچه‌ات از چنگ یک دیو دوسر درآمده باشه
وحی که نه
من برای پیامبری نیامدم . که نظر به انسان خدایی دارم
پس مرا با ابلیس کاری نیست که آغوش مادری‌ام خانه‌اش باشد
مهجزه یعنی آدم‌هایی باشن که نه تو دیدی و نه می‌شناسی اما ساعت‌ها برای بچه‌ات دعا می‌کنند. در همین سرزمین عجایب یافت می‌نشود
ما می‌یابیم و نامش معجزه می‌دهیم

۱ نظر:

  1. همشهری مغمون و شرمنده۵ بهمن ۱۳۸۶ ساعت ۱۰:۴۳

    امان از زبان و دماغ دراز و لاجرم ابن الوقت. شرمنده ام والا از دست من سنگدل. لال بشه این زبون که بعضی وقتها نمی تونه جلوی خودشو بگیره. در ضمن(خود بهتر میدانید) اگر حقیر کامنتی می گزارد از سر ارادت به صاحب اینجاست و گرنه همشهری بی سواد و بی تجربه شما را چه کار به دین و ایمون مردم... حالا با همه این ها حرف که میزنیم؟1

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...