از وقتی در یاد دارم جهان من رنگ بود و صوت
صوت که نه بهتر است بگم: ریتم و هارمونی. و شاید این تنها نبرد میان من و جناب اشرف الحجاج پدر بود که وا غیرتا پای اسباب مطربی به خونه باز بشه
بعد از رفتن جناب پدر به دیار باقی
اولین خرید بزرگ زندگیم یک فقره ساز مورد علاقهام بود
روحت شاد پدر اما نواختن من هرگز نه به مطربی رسید و نه از آبروی تو کم کرد
اما
اما آخر باری که پشت ساز نشستم یادم نیست کی بود. شاید یکسال پیش؟ شاید کمی هم بیشتر
امروز دلم خواست بنوازم. اما نواختنی در روحم جوشش نداشت. به هر نُتی که فکر میکردم لازمه نواختنش عشق بود. همان عشقی که همه خلاقیت را به جوشش میکشونه
عشقی که جوهر ریتم بشه و تو رو با خودش ببره و تو دیگر لحظهای در بند نُت نباشی که با صوت شناوری
خدایا دیگه انگیزهای برای هیچ چیز جز خوب کردن پریا برام نذاشتی
هرموقع که خواستی میتونی ویزا رو باطل و منو برگردونی به خونه که اینجا قفس بس تنگ است
صوت که نه بهتر است بگم: ریتم و هارمونی. و شاید این تنها نبرد میان من و جناب اشرف الحجاج پدر بود که وا غیرتا پای اسباب مطربی به خونه باز بشه
بعد از رفتن جناب پدر به دیار باقی
اولین خرید بزرگ زندگیم یک فقره ساز مورد علاقهام بود
روحت شاد پدر اما نواختن من هرگز نه به مطربی رسید و نه از آبروی تو کم کرد
اما
اما آخر باری که پشت ساز نشستم یادم نیست کی بود. شاید یکسال پیش؟ شاید کمی هم بیشتر
امروز دلم خواست بنوازم. اما نواختنی در روحم جوشش نداشت. به هر نُتی که فکر میکردم لازمه نواختنش عشق بود. همان عشقی که همه خلاقیت را به جوشش میکشونه
عشقی که جوهر ریتم بشه و تو رو با خودش ببره و تو دیگر لحظهای در بند نُت نباشی که با صوت شناوری
خدایا دیگه انگیزهای برای هیچ چیز جز خوب کردن پریا برام نذاشتی
هرموقع که خواستی میتونی ویزا رو باطل و منو برگردونی به خونه که اینجا قفس بس تنگ است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر