این ملت اصالتا بیجنبه بودیم و تا ابد خواهیم بود. با این تفاوت که مثل فورسگامپ تکبعدی هستیم و هر قدرتی که بر سرمان ایستاده باشه، اختیار داره همه هستیمون میشه
مثل بانوان گرام همسر، یا جناب آقایان شوهر
این همیشه دو شکل داره و ندرتا پیش میآد مورد سوم هم مصداق پیدا کنه. یا مرد ذیذی است. یا بانو ذیذی
زمان هخامنشی اختیار داری مثل کورش کبیر داشتیم، تا پوست و استخوانش رفتیم و شوکت آفریدیم
البته، در کنار شاه، لهلهها " موبدان اعظم " هم بهما دیکته میگفتند.
این همه هنر ماست . حتما برای همین هم زنگ دیکته یکی از مهمترین ( رعبآورترین ) زنگهای عالم بود. و شاید باز، برای همین همیشه تک میگرفتم؟
کیبه کیه؟ بذار مام این سُستیها را در پسه افتخارات پنهان کنیم.
چهارتا خبر و یک عکس در ماه . یکشبه همه را شامل وحی و دل و دیده ببازن
یادش بخیر که من چقدر ترسیده بودم. راستش؛ منکه فکر میکردم شاه مثل خدا تغییر ناپذیره. چیه؟
از اول که گفتم نمیدونم چطور این درس نکبتی تموم شد؟
چون همیشه در عوالم هپروت سیر میکردم و به یمن قد نردبان دزدها، ته کلاس چرت میزدم. شاید اگر درس خونده بودم یه چیزهایی از مشروطه یاانقلاب کبیر فرانسه یا روسیه میفهمیدم و میدونستم که اینم مثل قطعات یدکی ماشینآلات قابل تعویضه و خیلی جا نمیخوردم
عصر انقلاب و جنگ که مردم محدود به درون شدن. مخترعین و مکتشفین، یا عرفای بزرگ سر برآوردن. اما به لحاظ فقر مالی و فرهنگی، سر از ناکجای اجنبی درآوردن
خدایا این صفت سبز گیاهخواران کوهی را از ما بگیر تا بلکه اختیار دار زندگی خودمون بشیم و همینطور دنبال اولی سرمون رو نندازیم پایین، راه بیفتیم
ساده ترینش اینکه، ازدواج کردم
بچه دار شدم
فقط چون همه همینکار را میکردند
قدیمها فکر میکردم، پنج درصد از مردم جهان، دیکته میگن. و نود و پنج درصد باقی مشق میکنند
حالا درصد از دستم در رفته
مثل بانوان گرام همسر، یا جناب آقایان شوهر
این همیشه دو شکل داره و ندرتا پیش میآد مورد سوم هم مصداق پیدا کنه. یا مرد ذیذی است. یا بانو ذیذی
زمان هخامنشی اختیار داری مثل کورش کبیر داشتیم، تا پوست و استخوانش رفتیم و شوکت آفریدیم
البته، در کنار شاه، لهلهها " موبدان اعظم " هم بهما دیکته میگفتند.
این همه هنر ماست . حتما برای همین هم زنگ دیکته یکی از مهمترین ( رعبآورترین ) زنگهای عالم بود. و شاید باز، برای همین همیشه تک میگرفتم؟
کیبه کیه؟ بذار مام این سُستیها را در پسه افتخارات پنهان کنیم.
چهارتا خبر و یک عکس در ماه . یکشبه همه را شامل وحی و دل و دیده ببازن
یادش بخیر که من چقدر ترسیده بودم. راستش؛ منکه فکر میکردم شاه مثل خدا تغییر ناپذیره. چیه؟
از اول که گفتم نمیدونم چطور این درس نکبتی تموم شد؟
چون همیشه در عوالم هپروت سیر میکردم و به یمن قد نردبان دزدها، ته کلاس چرت میزدم. شاید اگر درس خونده بودم یه چیزهایی از مشروطه یاانقلاب کبیر فرانسه یا روسیه میفهمیدم و میدونستم که اینم مثل قطعات یدکی ماشینآلات قابل تعویضه و خیلی جا نمیخوردم
عصر انقلاب و جنگ که مردم محدود به درون شدن. مخترعین و مکتشفین، یا عرفای بزرگ سر برآوردن. اما به لحاظ فقر مالی و فرهنگی، سر از ناکجای اجنبی درآوردن
خدایا این صفت سبز گیاهخواران کوهی را از ما بگیر تا بلکه اختیار دار زندگی خودمون بشیم و همینطور دنبال اولی سرمون رو نندازیم پایین، راه بیفتیم
ساده ترینش اینکه، ازدواج کردم
بچه دار شدم
فقط چون همه همینکار را میکردند
قدیمها فکر میکردم، پنج درصد از مردم جهان، دیکته میگن. و نود و پنج درصد باقی مشق میکنند
حالا درصد از دستم در رفته
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر