۱۳۸۶ بهمن ۱۸, پنجشنبه

شاهرخ کبیر

چیه؟ نون بگیرم؟
ماست بگیرم؟ خب نگا نداره!!! خوابم نمی‌بره
یعنی از فکر کلاهی که یک عمر سرم رفته، جرات خوابیدن ندارم. همینه دیگه زندگی در سرور هر لحظه. مثل هندی‌ها
راستش امشب یه مهمونی داشتیم از بلاد خارجه. البته نه خیلی دور نه زیاد نزدیک. همین بغلا. هندوستان

تازه فهمیدم، چقدر خنگم و این جناب پدر چه انتظارهای بیجایی که از ما نداشت. چشمم کف پام که تا همین الف، ب رو هم بلد شدم کلی هنر کردم

یک عمره هی فیلم هندی نگاه می‌کنیم. و از رو نمی‌ریم و باز نگاه می‌کنیم.


نگو اصلا شعور و درک اینکه چه چیز را نگاه می‌کنیم نداشتیم و هی الکی پشت مردم صفحه گذاشتیم وبرای خودم کارما خریدم. که، اینم شد فیلم؟

از اول تا آخر بدبختی!

غافل از اینکه اینها تکلیف شب زندگانی است . که بسیار هم عمیق و فلسفی است که من آن‌ همه سال از درکش عاجز بودم.
از شما خبر ندارم. من‌که بیلمیرم

امروز کاردار فرهنگی بلاد فرنگی، رَنگی رِنگی هند؛ برای ما جا انداخت که چقدر نفهمیم و این جماعت را چطور کم گرفتیم
حالا می‌خواهی از غافلة شخصیت و تجدد عقب نمونی یکبار می‌گم خوب گوش کن

گفتم: آخه بابا دل غشه می‌گیره آدم. از اول تا آخر فیلم می‌بینی یارو همه کس و کارش رو از دست داد. مادره می‌میره .

پشتش پدر خودش رو حلق آویز می‌کنه. پسره می‌ره خون‌خواهی می‌زنه بیستا رو می‌اندازه.( البته گو اینکه مثل کارتون‌ها دو دقیقه بعد یارو صحیح و سالم داره بز می‌چرونه) .... همین‌طور الی‌آخر


با ژستی متفکرانه گفت: این نمادی مستقل از زندگی است. اروپایی‌ها در علم و صنعت پیش رفتند. ما در عرفان و مکاتب. از بچگی یاد می‌گیریم. در فیلم‌ها یادآوری می‌کنیم. که، زندگی رنج لحظه به لحظه است
وای َچنی خنگم من!
دلم می‌خواست آب بشم و در زمین فرو برم. چطور مطلب به این همهی رو نفهمیده بودم؟

همین موقع خانم‌ آرتیست نمی‌دونم از کدوم در یا دیوار وارد شده، درست در دقیقه نود می‌پره جلو و دست پسره رو می‌گیره که، وای َسرِ جدت بنداز اسلحه رو. من نه برای شادی‌های زندگی تو. که برای غم‌های تو آمدم
الله و اکبر. زندگی بعدی مرد می‌آم می‌رم یکی از این دختر هندی‌ها می‌گیرم .

تا نگاهش کردم گفت: بیا این نشان از تاریک ترین لحظة شب، لحظة پیش از سپیده است

دو دقیقه بعد پسره بی‌مقدمه می‌فهمه خانم‌والده مکرمه، سرکار علیه مادر نبوده و آقا تازه عقده‌های هزار ساله‌اش می‌ریزه بیرون که چرا بچه سر راهی بوده؟

آخه پدر بیامرز. تو که تا حالا نمی‌دونستی این مادرت نیست؟

فرمودن: این کنایت از آن‌جا دارد که در واقع ما به هیچ نقطه‌ای بند و وابسته نیستیم و همگی بی‌کسیم
او. فلانی ..بی‌کس اون........... به دلایل عرفانی حرف را قورت دادم

اونی که اول فیلم نداره. به قید دو فوریت معجزه می‌شه و معلوم نیست گنجش معمولا از کدام استودیو سر باز می‌کنه و مهاراجه می‌شه!
اونی هم که خودش همه چیز داشت آخر فیلم با گردن کج و دست دراز ایستاده کنار مهاراجه

گفت: این همه اشارت به بی‌وفایی دنیا و ثروت‌های آن است. این یعنی، روزگاری است که گه عزت دهد گه خوار دارد چرخ بازیگر از این بازیچه‌ها و اینا
اون آدم حتما در زندگی پیشین مال این مرد را خورده. در این زندگی و این لحظه تلافی شده. این اشاره به قانون کارماست
رقص‌ها همه برگرفته از اساطیر باستانی و ............................ ُکشت منو.

یعنی، خاله خانوم بدری و دختراش که صبح تا شب غیر از تخمه شکستن و فیلم هندی دیدن کاری ندارن. تمام عمر در غور فلسفی شناور بودن؟
بی‌خود نیست این گلی ذلیل مرده هم خاطرخواه این شاهرخ خان، فیلسوف کبیر هندی شده. نگو این گلی هم یه‌پا فیلسوف بود و من کشفش نکرده بودم
خب حالا فکر می‌کنی ارشاد با من پدر کشتگی داره کتاب‌هام رو نگه‌داشته؟

1 - خب اون بدبختا خودشون فهمیده بودن من صلاحیت نشر این ..... را ندارم.
2- حتما من در زندگی قبل، یک‌حالی از این ارشادیا گرفته بودم و دارم کارما پس می‌دم

تاحالا که یادم نیست یک فیلم هندی غیر از شعله را یک‌ضرب و بی‌وقفه تا ته دیده باشم. که خودش نشان دهنده ضعف در سیستم .....................الی آخر
دیدی چه رسوا شد دلم؟

۱ نظر:

  1. بدتر اینکه براشون گریه هم نکردی...من یکی که قورباغه میشم اینجور وقتا جای تخمه شیکستن!!!!

    عجب فیلسوفی بوودم من...

    پاسخحذف

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...