۱۳۸۶ بهمن ۲۷, شنبه

گلی خانوم

از صب، ح پشت دیواری از احساس بیهودگی چشم باز کردم. در حالی‌که گلی با تمام شور نشاط می‌خواست بدود. به‌قدری انرژی بالایی داشت که محار از دستم گرفت
همچنان اوضاع عالی است. و من از روند بهبودی بسیار راضی. اما انگار پشت همه این‌ها دلم حرکتی می‌خواد که برای خودم باشه
البته امروز یه نمه اخبار مفرح از اداره از ما بهترون رسید. که مربوط به گذشته‌ای است که رفته و سازی است که تازه قراره صداش در بیاد
اما حالا. چی؟
مدت‌هاست کاری که به حساب خودم و برای خودم باشه انجام ندادم. گو این‌که سرویس با عشق هم خالی از بازگشت نیست. اما گاهی لازمه کاری انجام بشه که حس کنی، فقط برای دل خودت کردی
یک قرار خوب برای نهار فردا و جشن چهل و پنجمین سالگرد شورای کتاب کودک با خانم دکتر .... از آن دست معجزات کودکانة گلی بود که بی‌موقع زودتر از من گوشی را برداشت
راستش اگر خودم اقدام می‌کردم، گوشی را برنمی‌داشتم. اما این گلی ورپریده امروز حسابیبا تن لخت، زیر فوارة وسط حیات دویده
عطسه کرده و خندیده
گاهی هم زنگ دری را زده و در رفته
از درخت والا مقامات من گذشته و به وسط حوضچة اکنون رسیده

نمی‌دونم شاید گلی ( کودک درون ) کارهایی را تشخیص می‌ده که ذهن منطقی من نمی‌پسنده و معمولا همان‌ها راه گشاست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...