دیشب درست وسط ترافیک خفن همت شریعتی بودم که همراهم زنگ زد
خبر بهقدری عجیب بود که مغزم هنگ کرده بود. هی میپرسیدم: کی؟
کدوم مریم؟
و او فقط میگفتم: مریمم دیگه، مریم
و چه ها که نشود زین پس. کی فکر میکرد بانو جان تو پشت خط همین بغل باشی
برای من خود، اعجاز بود
و یادش بخیر که چقدر یاد ایامی کردیم که تو ایران نبودی و حسرت خوردیم. حالا دوباره منم و بانو و خدا. خدام که با این رفاقت گرمابه و گلستان ما نرو نیست. شبهای تا دیر وقت و شجریان با کلهر در بهار شمالی نه حسرت اینترنتی . زیر یک سقف
سهتار دوستداشتنی بانو و ربهر چای و قهوه گاهی ترک و گاه فرنگی و دل من با بود تو سرخوش
خدایا به هر زبونی که تو بلدی و من نیستم، دمت گرم
ولی بانو جان دفعه پیش که آمدی کلی برایت حدیث داغ عاشقانه داشتم
شرم از من که اینبار کیسة عشقم خالی است و تو باید بگویی
خبر بهقدری عجیب بود که مغزم هنگ کرده بود. هی میپرسیدم: کی؟
کدوم مریم؟
و او فقط میگفتم: مریمم دیگه، مریم
و چه ها که نشود زین پس. کی فکر میکرد بانو جان تو پشت خط همین بغل باشی
برای من خود، اعجاز بود
و یادش بخیر که چقدر یاد ایامی کردیم که تو ایران نبودی و حسرت خوردیم. حالا دوباره منم و بانو و خدا. خدام که با این رفاقت گرمابه و گلستان ما نرو نیست. شبهای تا دیر وقت و شجریان با کلهر در بهار شمالی نه حسرت اینترنتی . زیر یک سقف
سهتار دوستداشتنی بانو و ربهر چای و قهوه گاهی ترک و گاه فرنگی و دل من با بود تو سرخوش
خدایا به هر زبونی که تو بلدی و من نیستم، دمت گرم
ولی بانو جان دفعه پیش که آمدی کلی برایت حدیث داغ عاشقانه داشتم
شرم از من که اینبار کیسة عشقم خالی است و تو باید بگویی
به به !چشم شما روشن. پس بالاخره به تهران رسیدند. سلام من را به ایشان برسانید.1
پاسخحذفو خدا رو شکر که بلاخره رسیدم به تو
پاسخحذفجای دوستان خالی که ببینند چه حالی میده بعد از مدتها با دوست نشستن و حدیث دل گفتن
نارگل