۱۳۸۶ بهمن ۳۰, سه‌شنبه

معجزه اینه؟

خدا می‌دونه این‌ چند وقت چقدر از کس و ناکس زخمه زبون و کنایه شنیدم
چقدر درخودم نالیدم و باورت را از جونم جدا نکردم
چقدر خواستن توی دلم رو خالی کنن. اون‌هایی که به ایمانم
به پروردگارم خندیدن
به همة زندگیم که بر اصول قوانین او تنظیم شده
چقدر ریشخند شدم که، بابا این چه خداییه که دائم فقط حال تو رو می‌گیره؟ نگاه کن دورت ببین چندتا از ما خودمون تو جاده یبار سقط شدیم. بچه‌مون از چهار طبقه افتاده و حالا هم که سرطان
آره. گفتند سرطانه. از نوع بدخیم
تازه این‌هم چیزی نیست. دو نوع سرطانه. گفتند کپسولش توی شکم ترکیده و مثانه، روده، لگن و تخمدان‌ها همه درگیر شدن
گفتند باید کل سیستمش خارج بشه
گفتند شاید شیمی درمانی جواب بده. اما قولی نیست
خیلی چیزها. خیلی کس‌ها گفتند و رفتند و من به‌جا ماندم. فقط می‌دونستم روی صراط ایستادم. یه سوتی ممکنه همه چیز را ویران کنه
باورم. ایمانم. تزلزلم.
چقدر خوبه همیشه توی صف ایستاده باشیم. چقدر خنکه رو داشته باشی از خدا معجزه بخواهی
من داشتم. نه رو بلکه باورم نبود قراره همه اینها که گفتند و شنیدم واقع بشه
حالا من می‌خندم. از ته دل. بعد از یک نماز سجدة شکر
از درگاه بی‌ریای پادشاه مهر پرور
پریا شفا گرفت
هیچ اثری از سرطان در هیچ آزمایشی یافته نشده. قرار بود پنجشنبه جواب نهایی بیاد. گفتند: نه خانم، اشتباه شده. باید دوباره انجام بدیم
یکشنبه بیاید
یکشنبه گفتند: هنوز حاضر نیست فردا بیاید
آخه اون بیچاره‌هام باور نداشتن یهو همه چیز صفر بشه
به همین می‌گن، معجزه؟

۱ نظر:

  1. سلام خاتون. تبریک میگم. هزار هزار هزار هزار هزارتا. خیلی برای شما و پریا خوشحالم. خدا کنه وقتی مشگلی پیش میاد بقول شما بشه روی نظر خدا حساب کرد و منتظره معجزه نشست. بازم تبریک میگم

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...