۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه

کیف ، احوال




جابه‌جایی چه تاثیرات عجیبی داره!!!
نه؟
راستی خوبی خوشی؟
این‌که با فیل کش و اینا می‌آی هم
خیلی حال می‌ده و منم بیشتر دلم می‌خواد بیام و این پنجره رو باز کنم و با تو کیف ، احوال بگم
بعد از بیست سال از جنوب خونه اومدم به شمال و برخیابون
اول‌ش البته زوری و به خواست پریا
منم کلی شاکی و بااین حال قبول کردم
بعد از دو سه روز که بالاخره کانون ادراکم جاافتاد و با سمت و سوی تازه‌ی خونه آروم گرفت
متوجه یه اتفاق تازه شدم
سه سال تمام صبح چشم باز کردم و یک نقطه‌ی سقف را 
طبق عادت نگاه کرده بودم
در نتیجه هر صبح که چشم باز می‌کردم 
یک تاریخ سه ساله مرور می‌شد و با حال خیلی بد از جا کنده می‌شدم
ولی این‌جا هیچ تصویر آشنا و نزدیکی ندارم
مگر تصاویر خیلی جوانی
بیست و چند سالگی به رنگ ارغوانی
خلاصه که با این توفیق اجباری بعد از سه سال، مشکل خواب حل شد
حالا اگر به جای صدای گنجشک و دیگر پرنده‌ها هم صدای ماشین می‌شنوم
هم عیبی نداره
موتور هزار بهتر از یادآوری پشت سر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...