۱۳۸۹ اسفند ۴, چهارشنبه

کانسر ، وحشت ، انکار « دکتر آرش جنابیان »



ساعت هشت و ده دقیقه
مکان، مطب دکتر آرش جنابیان
اتاق انتظار
که دختر جوانی از در گذشت و با تاخیر اندک مردی زمخت و خشن پشت یه‌عالم ریش هم وارد شد
نگاه دخترک بی‌هدف در اتاق گشتی زد، توقف کوتاهی به من و به خانم فتحی، منشی دکتر برگشت
مرد با اصرار می‌خواست ویزیت رو بده و در بره
دختر مضطرب به اطراف نگاه می‌کرد. چشمای مینیاتوری داشت
زیبا
از اون دختر ایرونی‌های قشنگ
خانم منشی گفت.: باید اول تشکیل پرونده بدم. بعد ازتون می‌گیرم
مرد گفت: من باید برم، لطفا حساب کنید
خانم منشی گفت: خب با خانم حساب می‌کنیم
مرد چهار اسکناس پنج تومنی شمرد و با اکراه کسی که دزد هم به دستش نمی‌دن، به دخترک داد. با عجله از مطب خارج شد
از جایی که پریا از بیماران قدیمی‌ دکتر جنابیان شده، با خانم منشی گپ  و مطب به عبارتی روی سرش، بال بال می‌زد
دخترک صاف آمد نشست در زاویه‌ی کناری من
طوری که بتونه ما رو ببینه
پشت نی‌نیه مضطرب چشماش به پریا رسیدم که شرح می‌داد
- هر دوباری که شیمی درمانی کردم، موهام ریخت.
   می‌خندید و موهای بلندش رو نشون می‌داد
 انگار نگاه دخترک برق افتاد
شاید اگر راه می داد، چندتا سوال هم می‌پرسید.  نگاه مشتاقش برمن نشست
ترس کانسر رو شناختم.  حدس زدم تازه کاره و پر از سوال
یادم اومد تمام این مراحل من و پریسا و اگر راه داد  خاندان جزایری ریسه می‌شدیم مطب
ولی مردک رفت و دخترک رو تنها گذاشت
......... القصه نوبت ما شد و رفتیم و برگشتیم
دخترک وارد اتاق دکتر شد
داشتیم با خانم منشی گپ خدا حافظی رو می‌زدیم که مرد رسید. بعد از نیم‌ساعت یا بیشتر برگشته بود
خانم منشی گفت.: الان رفت توی اتاق. شما هم برید
مرد ترش و تلخ ابرو گره به هم کرد و گفت : نه همین‌جا می‌شینم
همون لحظه من آخر تاریک دخترک را دیدم
نه گمانم اون مرد پای خوبی باشه برای یک بیمار مبتلا به کانسر
که بیش از دارو و درمان، هم‌راه و هم‌پای خوب می‌خواد، 
جو آرام و دقت و پخت و پز روحیه به صورت شبانه روزی
کانسر یه مبارزه است، تو باید از پسش بر بیای
 اگر  قصد خوب شدن نکرده باشی هیچ دوا و درمونی فایده نداره،
مردی که من دیدم
چنان وحشتزده موضوع را ایگنور می‌کرد که

زن تلاق، بچه گداخونه 

خدا به‌فریاد این دخترای جوان ما برسه و نسل جاهل، مرد که شاید هنوز فکر می‌کنند
کانسر یعنی از کار افتادگی یا مرگ، شاید ترس از هزینه..........؟








هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...