۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

بناپارت در مدرسه‌ی راهنمایی جهان امروز


افتادم یاد آی‌کیوی بچگی‌های خودم
البته منظور به خریت‌های درخشانی‌ست که از بچگی بارمون کرده بودند
به نام، پیش خودت کم نیار
به خود، آقا امام‌زاده داود قسم
در تمام سنوات خدمت من در رشته‌ی تحصیل
حتا یک‌بار هم تقلب نکردم
از جمله
ناظم نازنینی داشتیم به‌نام آقای‌ابوالقاسم ملک. 
که البته آن زمان شعر هم می‌سرود و 
دیوان‌چه‌ی شعری هم داشت
از بد روزگار  گاهی تدریس خصوصی هم انجام می‌داد
اد هم زد و شد معلم زبان خصوصی من
و از جایی که قصد داشت حضورش در بارگاه عزیز دردانه‌ی پدر، خوش بدرخشه
رفت به کار ترقی کمی و کیفی اوضاع تحصلی مایی که خودم سر کلاس بودم
حواسم به غار‌غار کلاغ‌ها و سایه‌های زاویه‌های خط دار
در یک برون فکنی جانانه
کالبد خاکی را ترک ؛ ایشان در کلاس چرت می‌زد
و من بر بال ابرها ....
مشخصا معادله راه نمی داد و کار کشید به تمهیدات اساسی تر از جانب نازنین،  جناب ملک
روزی که همگی به خط در پیلوت زیر کلاس‌های مدرسه‌ی راهنمایی جهان‌امروز
مشغول امتحان تاریخ بودیم 
جناب‌ملک اومد بالای سرم و حیران از برگه‌ی تقریبا خالی با تلخی گفت:
مگه نمی‌دونی، نمی دونم کیه حاکم کجا بوده؟ بنویس
به عبارتی می‌رفت جواب‌ها رو از روی برگه‌ی شاگرد زرنگه کلاس می‌دید و 
به من مورس می‌زد
و از جایی که من ابتدای خریت‌م بودم
یک دونه از پاسخ‌های ارسالی رو ننوشتم
البته بعد از امتحان وادارم کرد بشینم توی دفتر و همه رو به قاعده‌ی 16 - 17 بنویسم
ولی تا خانم‌والده رو رویت کرد فرمود:
خانم من به شما نوشته می‌دم، این بچه هیچ پخی نمی‌شه
ان‌قدر به خودت فشار نیار
کله‌اش کلی باد داره
اون‌موقع آی‌کیو راه نمی‌داد که بوی قورمه‌سبزی،  فقط به رده‌ی نخبگان ناراضی تعلق داشت
 شاید  در همون کودکی خفه شدم
شاید هم در اتاق زایمان 
با بند ناف مادری؟


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...