۱۳۹۳ خرداد ۱۴, چهارشنبه

آزادی در بی آرزویی‌ست



تو این دو روز عمر
انقده از این آدم‌های بیمار و روانی دیدم، انقده دیدم که این‌طور وحشتزده کز کردم گوشه خونه
بعد همه فکر می‌کنن یک تخته‌ام کمه و با جن و پری دم‌خور شدم
جن یعنی چی؟ 
موجودی اقسار گسیخته که از ذات ابلیس برآمده
حالا اگر ما پیپر فلای دردسر به دنیا اومدیم و شدیم طعمه انواع ابلیس بچه، که دلیل نیست خل شده باشم
نمونه می‌خوای، شایان عاصفی که فقط با همین وبلاگ بازی شد بلای جونم
نه؟
کاوه خسروی یا چمی‌دونم سهیل شریف و گاهی هم مجید
از اون نمونه‌هایی‌ست که فقط جرمم این بود که در صفحه‌ی بالای چهل ساله‌های فیسبوک چند صباحی مزاح کردیم و رفتیم و آمدیم
بین اون همه آدم یکی هم سهیل شریف درمی‌آد که فکر کنم نصف صفحات فیسبوک در اختیارش باشه
هر روز با پروفایل تازه می‌آد و اددم می‌کنه
سی همین دیگه جرات ندارم هیچ اددی رو قبول کنم
به همین سادگی از ریخت می‌افته آدم
یعنی چی؟
اینم شد نظام و ارشاد و ... اینا که حق نفس کشیدن نداشته باشم؟
آزادی در بی آرزویی‌ست
گذشت زمانی که در بند سابقه‌ی وبلاگ نویسی و تاج دو شاخ گوگل بودم
راه نمی‌ده؟
برمی‌گردم از مسیر دیگری می‌رم
اینم شد غصه؟
دو تا بال دارم در عوض چیزهایی که ندارم
باور کن موهبتی‌ست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...