اگه بدوني چند بار زمين خوردم
چندبار شكستم و دوباره برخاستم
اگر بدوني كه به اميد هيچ كس ننشستم
اگر باور كنيم كه وقت تلف نكردم و با خودم و زندگيم رو راست بودم
باور ميكنيم که رسیدم
آزادی در بی آرزوییست
گذشت ایامی که به عادتهام و حفظ تاریخچهی پشت سر چسبیده بودم
من آزادم
اگر تو در خونهی من به من میبیندی
از آسمان پر میزنم
و به تو اجازهی کنکاش در نبایدها نخواهم داد
که من فارغ از دیروز و در امروز به پروازم
بیچاره کسی که پر ندارد
جز مردم آزاری
دگرهنر ندارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر