و ما چه کردیم؟
ما مثل بز راه افتادیم دنبال یکی که
نه تنها شبیه ما نیست که حتا بی شباهت به خودش شده
فکر میکنی با این اوضاع باقالی به چند من چند نفر خودش باقی مونده؟
چند نفر میشناسی که از هر آنچه که هست راضی و خشنود باشه؟
من نقاب آرزوها به چهره دارم تو نقاب آمال خودت
همه نقابی به چهره داریم که جامعه نقش کرده
نقاب تمول، زیباییهای دروغین، مهربانیهای ریایی و ... الی آخر
موندیم قومی دربه در
و این تنها در ولایت ایران میسر است
چرا که ما اصولا از آغاز پیدایش مردمی گشاد بودیم که دوست داشتیم یکی غیر از ما زمام امور رو به دست بگیره
بخش مملکتی که خدا خیر بده پادشاه رو و بخش معنوی هم که با موبدان آغاز گشت
تا به نوظهوران نو به نو رسیده
که از والدین شروع و به همسر بدبخت ختم میشه
و بدبخت تر از همسر خود ما که با شرایط موجود هرچه هست میسازیم
نسازیم چه گلی به سر تنهایی هامون بکشیم؟
بعد هم نالانیم چرا تنهام؟
منه بیچارهی حیوونی وقت از دست دادهی رو به موت
چرا تنها مونده؟
این منه بیچاره است که کار دست همگی داده
خدایا این منه بیچاره رو از آغاز کودکی سرکوب کن تا با ما رشد نکنه
گرنه که بیچارههامون میرن به سمت خود کشی
گفته ات زیبا بود - این درد کهنه - از ابتدای تا اکنون. حسین
پاسخحذف